بچه بودم تو حیاط خونه خالم بازی میکردم، سب بود،
یدفه یه چی بالا پشت بوم همسایه روبرویی دیدم، با جیغ و گریه اومدم خونه، همه پریدن بیرون ببینن چیه، ک دیگ نبود، همه ش هم میگفتن اشتباه کردی، سایه بوده... گربه بودی... چیزی نبوده. فقط یادمه کوچیک نبود گربه نبود، پیکر بزرگی داشت قشنگ... ولی جزئیات و قیافه ش یادم نی...
شایدم اشتباه دیده بودم🤷♀️
بچه ها دمتون گرم عجب خاطره های همه جا هم تاریکه یعنی قشنگ دارم شلوار لازم میشم 🫣😆
ی شب خواب بودم یهو نزدیکای ساعت ۴ اینا میشد با صدای سوت از خواب پریدم انکار یکی سوت میزد دو س بارم تکرار کرد من تو خواب و بیداری اهمیت ندادم باز چند شب بعد همین حدودای ساعت ۴ صب میشد یکی ب صدای شوهرم اسممو بلند گفت صداش جوری بود ک از خواب پریدم گفتم هان هان
زنداییم دعا نویسه یه مدت رفته بود قهر بچا هاش تو آشپز خونه نمیومدن میگفتن اونا مارو میزنن اگه بریم جایی که غذا میخورن🙂
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
