خاطرات خرابکاریای یواشکی + جایزه

۱۴سالم بود خواستم برای کمک به مامانم حمام ودستشویی برق بندازم کسی هم خونه نبود واتکس وبا تیرک قاطی کردم 😳درب حمامم بسته بود نزدیک بود خفه بشم😪 فقط تونستم پنجره بازکنم که گازسمی که تولیدشده بود خارج بشه ولی هیچ وقت صداشو درنیاوردم

مال من مدل طلاالمپیکه صبح بلندشدم دیدم جیش کردم خیلی بدبوددیدم دخترخالم رفت دستشویی منم دوشکوعوض کردم بادوشکش صبح دیدم صدامامانش میادچراجیش کردی البته من تارفت دستشویی شور...عوض کردم😈😁

اره والا. انگار دور از جون مردمو دارن چیز فرض میکنن

اره خداروشکر😂

دو  روز بعدشم چسب فوم ریختم رو سه نفره🤣،اونم با هزار بدبختی تمیز کردم

بله متوجه شدم ممنون از توضیحتون

چه بد ذات

شما دو دیقه خراب کاری نکن ببینیم  چکار باید بکنیم😂😂

ما تو خونمون لباسای کاموایی رو با دست میشوریم که خراب نشه و منم رفته بودم فداکاری کنم و لباس های همه رو با آب داغ شستم تا تمیز بشه و بعدش هم رفتم خوش حال و خندان پهن کردم فردا صبح دیدم همه از ریخت افتادن سریع جمع کردم و دوباره ریختم تو لباس کثیفا که انگار کار من نبوده و هیچ کسی هم نفهمید     

دقیقا، از قدیم گفتن چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است، خودمون کم کارتن خواب بی خانمان، جوون مجرد دم بخت، بیمار بی بضاعت و..... نداریم

دختر دوستم رو فرش اتاقمون جیش کرد و چون که فرش دستباف بود گفتم تا مامان اینا مسافرتن برم یه آب بکشم که تمیز بشه دیده بودم سطل میذارن زیرش آب میریزن یه سطل گذاشتم روش اب و وایتکس ریختم ضد عفونی هم بشه یه تیکه فرش کامل از بین رفت به خواهرم پول دادم که گردن بگیره کار اون بوده  

یبار خیر سرم توی لگن استیل سرکه ریخته بودم یادم نمیاد میخواستم چی درست کنم خلاصه که بعد درست کردن لگن رو خالی کردم و گذاشتم تو سینک ، شب خواب بودیم یدفعه یه چیزی انگار ترکید، از خواب بلند شدم و دیدم دور لگن جدا شده و خراب شد. با آرامش رفتم خوابیدم و گفتم نمیدونم انگار این ساختمون جن داره و فرداش لگن رو نابود کردم

مامانم یه سینی جدید از فامیلمون که مغازه داره خریده بود از اینا که استیل  هستن و منم خیلی خوشم اومد از ذوق خواستم برچسب روش رو بکنم با چاقو اینکار کردم ، چشمتون روز بد نبینه سینی خط خطی شد، مامانم سینی رو خیلی گرون خریده بود و منم اصلا به رو خودم نیاوردم و الان چندین ساله که از این قضیه میگذره و مامانم هنوز میگه خدا خیرش نده بهمون سینی رو انداخت