من با مادرشوهرم قهرم(بنا ب دلایل خیییییلی زیاد ک هر دلیلش واقعا فک کردن حتی بهش عصابمو خراب میکنه)
اونم ازم گلایه میکرده ب شوهرم
بعد شوهرم میگه میخواستم مامانمو امتحان کنم ببینم واقعا میخواد زندگیمونو بهم بزنه یا نه
گفته اخلاقامون بهم نمیخوره بچه بدنیا بیاد بچرو میگیرم طلاقشومیدم بره
بعد مادرش میگ بچرو کی نگع میداره
میگ خودم
میگه نه برید زندگیتونو بکنید.
حالا درسته شوهرم براامتحان گفته 
ولی این کار دشمن شاد کنی نیس؟
مادرش خیلی دهن لقه الان ب همه میگ ک پسرم نمیخواد زنشو