بخدا داشتم منفجر میشدم از غصه افسردگی وغصه ش مال منه به خونوادش که میرسه رقاصیاش شروع میشه انگار نه انگار اون آدم سابق بوده
بخدا نه بهش غر میزنم نه سرکوفت میزنم نه گیر میدم هروقت از کار میاد خونه با بچه از سروکولش بالا میرم شوخی میکنم که خستگیش در بره
همش میگم از خانوادش دوره بزار دلتنگ نشه اینجا هواشو داشته باشم ولی انگار نه انگار اینم مزدمه