نوشتار

مدیر

عضویت: 1402/12/24

تعداد پست: 240

عنوان

هر کار می کنم نمی تونم همسرم ببخشم

| مشاهده متن کامل بحث + 3054 بازدید | 92 پست

شاید خیلیا در جریان باشن

بله من همونیم که فهمیدم همسرم بچه داره از زن صیغه ای.

بعد گفتن دو سال از وقتی فهمیدن حامله رابطه ندارن.

بعد گفتن صیغه باطل کردم.

۵ روز پیش فهمیدم ای بابا بازی خوردم ۵ ماه پیش که من فهمیدم صیغه باطل کردن الان ۶ یا ۷ سال با هم بودن .

حالا میگه بببخش .حضانت بچه ها داده بهم .وکالت تام دادن

ولی من فکر نمی کنم واقعا جدا شده

الان میگن نه تموم شده من فقط می خوام تو اذیت نشی

هر چی تو بگی

.....

1403/02/23

23:12

0 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

نوشتار

مدیر استارتر

عضویت: 1402/12/24

تعداد پست: 240

فقط سوالم اینه تو اون ۷ سال چطور پنهون کرد که متوجه نشدین؟ من باشم نمیتونم اعتماد کنم دبگه حتی به ک ...

خودمم از خودم بدم میاد

چقد خنگ بودم من

چقد سفر رفتن با هم من خنگ نفهمیدم ....

1403/02/23

23:16

0 نفر لایک کرده اند ...

قره_قروت_ترش

عضویت: 1403/01/25

تعداد پست: 10176

خونه و یا ماشین به نامت بزنه و یا هردو

حق طلاق و حضانت را بگیر

شهرتم جابه جا کن

اگه خونه و ماشین نداره اگه میشه به مهریه ات اضافه کن

1403/02/23

23:16

0 نفر لایک کرده اند ...

مامان دوقلوها

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

hey_hey

عضویت: 1397/10/29

تعداد پست: 35880

یعنی ۷ سال با اون بوده با تو هم بوده؟😐 خب اینکه ۷ سال بوده بقیه شم باشه یا نباشه زیاد اهمیت نداره دیگه

بهشتم اونورش باشه به این برزخ نمی ارزه...

1403/02/23

23:16

0 نفر لایک کرده اند ...

elham_kk

عضویت: 1398/01/20

تعداد پست: 38616

خودمم از خودم بدم میاد چقد خنگ بودم من چقد سفر رفتن با هم من خنگ نفهمیدم ....

نه عزیزم نه

شما خنگ نبودی

همسرت خیلی شارلاتانه تقصیر شما نیست

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

1403/02/23

23:18

1 نفر لایک کرده اند ...