فکر میکردم ستاره ها مثل آهنن آسمون هم مثل آهنربا و اون بالا گیر کردن ، بعد برام سوال میشد بارون چطور میباره نکنه آسمون مثل صافی سوراخ سوراخه.
یا اینکه کسایی که تو تلوزیونن میتونن ما رو ببینن همیشه خیلی مرتب و ساکت مینشستم نگاشون میکردم روسریم هم تا نوک دماغم بود