2777
2789
عنوان

ازدواج با استاد

1164 بازدید | 58 پست

 لطفا راهنماییم کنید باید تا امشب خبر بدیم بیان برا خاستگاری

من۱۸سالمه یه خانواده پنج نفره دارم خداروشکر همه چیز عالی بوده با اینکه شغل بابام ازاده ولی برای خودمو خانوادم سنگ تموم گذاشته و من توی رفاه خیلی خوبی بزرگ شدم 

دو سال کلاس کنکوری شرکت میکردم بعد چند وقت دیگ نرفتم

ک دیدم استادم زنگ زد گفت چرا نمیای نگران شدم 

منم گفتم ک فعالا درگیرم نمیتونم بیام این حرفا

یکی از دوستام بهش گفته بود ک من نامزد کردم 

دهم اینجورای ظهر زنگ زد به مامانم گف ک فلانی(اسمم گف)درسش خوبه این اینده داره زوده ک شوهرش بدین از درسش زده میشه یا حداقل کسی باهاش ازدواج کنه ک بتونه تو درس کمکش کنه و با درس خوندنش مشکلی نداشته باشه

مامانم گفتش نه نمیخواد ازدواج کنه اینا

بعد پونزدهم مادر استادم مراسم گرفته بود مامانجونم(مادراستادم و مامانجونم همو میشناسن) گف بریم مراسم منم چون میشناختمش با مامانجونم رفتن

خلاصه اونجا منو دید اومد باهام حرف زد سنمو اینارو پرسید

بعد ب مامانجونم گف نوت واسه پسر بزرگم میخام(دو پسر داره استادم پسر دومیه)

مامانجونم شماره مادرمو بش داد شبش زنگ زدن ولی اینبار گفت دخترتون برا پسر کوچیکم میخوام(ینی استادم)

قرارشد دوسه روز بعد خبر بدیم ک بیان خاستگاری

الان زنگ زدن که کی بیان برارشد تا شب خبری بشون بدیم

(اینم بگم کلاسارو چن وقته نرفتم خبری از استادم ندارم)

بنظرتون چرا اول گفت برا پسر بزرگم بعد گف برا پسر کوچیکم

بعد اینکه من۱۸سالمه استادم۲۷اختلاف سنی یکم زیاده ولی خداییش بهش نمیاد

ولی اختلاف سنی بعدا مشکلی نمیشه؟

و برای درسش(دانشگاه تهران ایمولوژی میخونه)مجبوره بره تهران و بیاد دو هفته اونجاس دو هفته اینجا

نمیدونم میتونم باهاش کنار بیام یا نه

لطفا نظرتون بهم بگین

سومین کاربریمه اگه نی نی سایت تعلیق نکنه...(بنده اعتقاد به خدای رنگین کمان دارم🌈)#توماج_صالحی #کیان_پیرفلک .......فک کنم از بیوم متوجه دلیل تعلیق شدنم بشین☺️دوستان دعا کنین به خاستم برسم

رویاهای نوجوانی واقعا قشنگن

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ی لباس بپوش واس خاستگاری ک با رنگ چشمات هارمونی خاصی ایجاد کنه


شوخی کردم اگه خانواده ها اوکین نامزد باشین تا اخلاقاتون دست هم بیاد

ساکنان دریا پس از مدتی دیگر صدای امواج را نمی شنوند و اما چه تلخ است روایت غم بار عادت:/🙂

اونجا برای اینکه حرص استادو دربیاری نرفتی با یه پسر دیگه برقصی و نفسای داغ استاد نخورد تو صورتت و نیومد دستتو بگیره دم گوشت بگه عزیزم اگه خیلی دلت بازی میخواد من خوبم واست و تورو نبرد اتاق بالا و با دنیای دخترونگیت خداحافظی کنی؟😐😐😐

رویای مرگ شاید بهانه ایست برای تحمل کابوسی به نام زندگی .......                                                               اگه توی یه کشوری درآمدِ یه آرایشگر بیشتر از یه معلمِ به این معنی نیست که پول تو درس خوندن نیست ،،،، به این معنی هست که مردم از قیافه ی زشتشون بیشتر خجالت میکشن تا مغز خالیشون ......                                                       ماها که بابامون پولدار نبوده یه چیزی رو خوب یاد گرفتیم ،،،، اینکه خیلی راحت قید چیزایی که دوس داریمو می‌زنیم ، پس یه لطفی در حقمون بکن سلطان ، اگه دوسمون داری           زیاد ناز نکن ......                                                                      💫 من یه اسفندی ام 🌨️ مغرور ، جذاب ، لجباز 💫
اونجا برای اینکه حرص استادو دربیاری نرفتی با یه پسر دیگه برقصی و نفسای داغ استاد نخورد تو صورتت و نی ...

بعدم سوار مازراتی قرمزش شد و رفت ازش خاستگاری کنه

ساکنان دریا پس از مدتی دیگر صدای امواج را نمی شنوند و اما چه تلخ است روایت غم بار عادت:/🙂
بعدم سوار مازراتی قرمزش شد و رفت ازش خاستگاری کنه

نه دیگه رفته خونشون بابای استارتر گفته من دخترمو به داداش کوچیکت میدم اونم گفته اون توله ی تو شکمش مال منه حالا زن منو میخوایین بدین به داداشم؟😐😐😐

رویای مرگ شاید بهانه ایست برای تحمل کابوسی به نام زندگی .......                                                               اگه توی یه کشوری درآمدِ یه آرایشگر بیشتر از یه معلمِ به این معنی نیست که پول تو درس خوندن نیست ،،،، به این معنی هست که مردم از قیافه ی زشتشون بیشتر خجالت میکشن تا مغز خالیشون ......                                                       ماها که بابامون پولدار نبوده یه چیزی رو خوب یاد گرفتیم ،،،، اینکه خیلی راحت قید چیزایی که دوس داریمو می‌زنیم ، پس یه لطفی در حقمون بکن سلطان ، اگه دوسمون داری           زیاد ناز نکن ......                                                                      💫 من یه اسفندی ام 🌨️ مغرور ، جذاب ، لجباز 💫
ی لباس بپوش واس خاستگاری ک با رنگ چشمات هارمونی خاصی ایجاد کنه شوخی کردم اگه خانواده ها اوکین نا ...

چشمات هم سایه تیره بزن اما چون مژهات بیش از اندازه بلند و خوشگلن ریمل نزن و ی رژ لب کالباسیم به لبایدقلوه ایت بزن ولی زیاد نزن چون خودت اونقد خوشگلی که همه از خوشگلیت میگن

به دنیا نمیدم تک تک خنده هاتو..:)
نه دیگه رفته خونشون بابای استارتر گفته من دخترمو به داداش کوچیکت میدم اونم گفته اون توله ی تو شکمش م ...

بعد استارتر خوشش میاد ک این روش غیرتی شده اخدش باباش اشک تو چشماش حلقه میزنه موافقت میکنه اینم دستشو دور کمر باریک اون حلقه میکنه و میرن به سمت خوشبختی

ساکنان دریا پس از مدتی دیگر صدای امواج را نمی شنوند و اما چه تلخ است روایت غم بار عادت:/🙂
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز