لطفا راهنماییم کنید باید تا امشب خبر بدیم بیان برا خاستگاری
من۱۸سالمه یه خانواده پنج نفره دارم خداروشکر همه چیز عالی بوده با اینکه شغل بابام ازاده ولی برای خودمو خانوادم سنگ تموم گذاشته و من توی رفاه خیلی خوبی بزرگ شدم
دو سال کلاس کنکوری شرکت میکردم بعد چند وقت دیگ نرفتم
ک دیدم استادم زنگ زد گفت چرا نمیای نگران شدم
منم گفتم ک فعالا درگیرم نمیتونم بیام این حرفا
یکی از دوستام بهش گفته بود ک من نامزد کردم
دهم اینجورای ظهر زنگ زد به مامانم گف ک فلانی(اسمم گف)درسش خوبه این اینده داره زوده ک شوهرش بدین از درسش زده میشه یا حداقل کسی باهاش ازدواج کنه ک بتونه تو درس کمکش کنه و با درس خوندنش مشکلی نداشته باشه
مامانم گفتش نه نمیخواد ازدواج کنه اینا
بعد پونزدهم مادر استادم مراسم گرفته بود مامانجونم(مادراستادم و مامانجونم همو میشناسن) گف بریم مراسم منم چون میشناختمش با مامانجونم رفتن
خلاصه اونجا منو دید اومد باهام حرف زد سنمو اینارو پرسید
بعد ب مامانجونم گف نوت واسه پسر بزرگم میخام(دو پسر داره استادم پسر دومیه)
مامانجونم شماره مادرمو بش داد شبش زنگ زدن ولی اینبار گفت دخترتون برا پسر کوچیکم میخوام(ینی استادم)
قرارشد دوسه روز بعد خبر بدیم ک بیان خاستگاری
الان زنگ زدن که کی بیان برارشد تا شب خبری بشون بدیم
(اینم بگم کلاسارو چن وقته نرفتم خبری از استادم ندارم)
بنظرتون چرا اول گفت برا پسر بزرگم بعد گف برا پسر کوچیکم
بعد اینکه من۱۸سالمه استادم۲۷اختلاف سنی یکم زیاده ولی خداییش بهش نمیاد
ولی اختلاف سنی بعدا مشکلی نمیشه؟
و برای درسش(دانشگاه تهران ایمولوژی میخونه)مجبوره بره تهران و بیاد دو هفته اونجاس دو هفته اینجا
نمیدونم میتونم باهاش کنار بیام یا نه
لطفا نظرتون بهم بگین