بعد یه چرخی میزنه تو خونه میگه رو میزی هم گرفتی
میگم آره عزیزم
میگه چند ؟قیمت رو میگم
میگه آخه شما وضعتون خوبه ،برادرم درآمدش خوبه 😑
گفتم اختیار داری خواهر
ولی اینکه در نظر بگیری درآمد برادرت زیاد ،اشتباه
نه اینطوریم نیست برای شش ماه اول سال که شکر خدا خوب🤲نباید ناشکری کنیم
ولی برای شش ماه دوم بیکار
امسال هم به خاطر جنگ کارِ درست حسابی نداره
شوهرش میگه آره دیگه سخت،تو این زمونه یه روز آدم کار نکنه
میمونه چه برسه شش ماه
خواهر شوهرم میگه اینا معطل نمیمونن اینا از چند جا اجاره میگیرند 🤦تو حرفهاش هم یه دونه ماشاالله نیست،خیر دیده 🙂🙃
گفتم آره الحمدالله زن و شوهری ❤️به وقتش به فکر آینده بودیم
و تو ارزونی بارمون و بستیم تا حدودی ❤️
دیگه هیچی نگفت ،یعنی حرفی نداره بگه ☺️
کلاااااا مدیریتشون از صد ،صفر
یه روز میبینی کل حقوق رو دادن به شکم و لباس و تفریح
یه روز هم مثل اون روز که مهمون امون بودند
از کجااااااااااااااا تا کجاااااا پیاده اومده بودند
که نخوان شصت تومن پولِ ماشین بدند 👌
بچه اومده بود خونه از دردِ تاول پاهاش، ناله میکرد
میگفت کفش پامو زَدِ ♥️طفلک فقط یک ساعت با تاول باهاش وَر رفت
آخه چرا منِ مادر نباید یه مدیریتی در زندگی ام نداشته باشم ؟
الان بخوام صحبت کنم دوستان میگن معصومه زنستیزه
ولی باور کنید من اینارو از چشم خانم خونه میبینم
آقا میره کار میکنه و مسیولیت خودش رو قبول میکنه
و حقوق رو سالهاست داده دستِ خانم خونه دریغ از یه ملیون پس انداز
خانمِ خونه نمیگه آیا همه چی شکم نیست ؟
دخترِ بزرگم میگه مامان به عمه که غذا دادی آورد کیفش رو در بیاره بذاره تو کیفش ، سه تا ساندویچ بود ،که یواشکی جابه جا کرد تو کیفش که من دیدم ،میکفت،وقای دید ،من دیدم
گفت عمه میخوری ؟
گفتم نه عمه ممنون شام خوردیم
میگه ،عمه گفت محمد ( پسرم ) گفت مامان بریم ساندویچی ،بردم براش ساندویج گرفتم و یه دونه خورد ،اینا هم برای شوهرم بود که نخورد موند🤦
خب یعنی چی ؟ مگه وقت شام نیست ؟
مگه مهمون نیستی ؟ من اینارو از چشم ،پدر و مادر میبینم که هر گفته ی بچه رو به کرسی مینشونن ،مگه قرار بچه هر چی خواست ،بله بگی ؟بعد میلیونی پول باشگاه میدن که بچه هاش اضافه وزن دارند...برند لاغر کنند 🤦
این عزیزان ما کلا خیلی خیلی به شکم میرسند ،جایی شام دعوت باشند ❤️ دیگه نمیگند ما شام دعوتیم ،میرند اول حتما یه سر همون منطقه که مهمون هستند. یه جا پیدا میکنند یه چیزی میخورند بعد میرند خونه ی میزبان
جالبِ مگه نه ؟
اما همینطور ،خونه ی مادرشون ،برادرشون ،اقوام شوهر هم دعوت بشند ❤️ حتما اول یه سر میرند اون منطقه یه چیزی میخورند بعد میرند خونه ی مهمون
حالا فکر نکنین شاید از غذاهای میزبان خوششون نمیاد به اون خاطر
نهههههه اتفاقا خیلی هم ماشاالله با به به و چه چه شروع میکنند به خوردن غذا ✅و به میزبان میگن یکم بکش ببرم
خب میگفتم عزیزان الان از کجا من تا کجا بچه ام رو پیاده آوردم ❤️که پول اسنپ ندم
اونجا میرم چقدر پول ساندویچ می دم 😐اصلا با عقل و منطق جور در نمیاد
خلاصه بگزریم ...یه کتاب میشه اگه بخوام ازشون بنویسم
بعد سفره رو باز کردیم
بچه ( پسرش ) چند قاشق خورده دندون اش درد گرفت
آخ نگم چقدر طفلک بچه سُرخ شد 😔غذا زهرمارش شد
از درد دندون به خودش میپیچید
یکی دوماه پیش که مهمون بودن تو خونه امون
از اون موقع دندون طفلک درد میکنه
بچه از درد دندون به خودش میپیچید
مادر میگفت برو یه ذره نمک بذار 🤦خوب میشی
گفتم خواهر نمک چه تسکینی میده آخه دندون این کلا از بین رفته ،ببر اعصاب کشی کن و پُر کن حیف
بچه دهنش رو باز کرد گفت ببین زن دایی سه تا از دندون هام رو کشیدند 🤦
خیلی ناراحت شدم 😔گفتم چرا اخه کشیدین ؟ ترمیم میکردین ،اعصاب کشی میکردین
خواهر شوهرم میگه از کجا بُکُنمم یه دندون شش هفت تومن
مگه پولی میمونه با این گرونی؟
فقط آدم نمیخواد خودش رو بده کنه ،بگه عزیز من یکم مدیریت کن ،یه ذره خودت رو تو سختی بنداز ،یه ذره به اون شکم مشت بزنم
ببین میشه یا نه
بیچاره ،آبروی شوهر رو هم نبرین 👌عزتی براش نگذاشتین
گفتم خواهر شش تومن نباشه بیست تومن باشه ♥️
خب الویت با دندون ها باید باشه
بیمه ی تکمیلی دارین
برین درمانگاه ها ،برین یه جای اقساطی پیدا کنید ،چک بدین
بچه اینطور عذاب میکشه آخه
طفلک بچه میگه زن دایی بیشتر از سه ماه اینطوری ام یه غذای گرم یا سرد میخورم ،اینجوری میمیرم و زنده میشم 🥺
بچه ها وقتی میگم خانم خونه اینجور چیزا رو میفهمه
پدر وظیفه ی خودش رو به نحو احسن انجام میده
و هر روز پنج صبح میره و شب میاد خونه
ادامه دارد..
@royayezendegi