سلام دوستان من دوتا بچه ۳ و ۲ساله دارم همسرمم تک فرزنده چند بار که رفته بودیم خونه باغمون مادرشوهرم اصرار داشت که بجه هارو ببره به قول خودش بگردونه که من نزاشته بودم میگفتم خطرناکه همه جا پره از نهرهای آب توام حواس پرتی نبر که بار آخرش یه دعوای مفصلی انداخت بین من و همسرم که زنت نمیزاره من با نوه هام کیف کنم خلاصه ما شنبه دوباره رفتیم خونه باغ من با بچه ها پیش همسرم بودکه داشت کود میدادبه درختا
یهو مادرشوهرم برگشت گفت میرم یکم سبزی پیداکنم از این سبزی محلی ها. بچه هاروهم میبرم دیدم بگم نه دوباره دعوامیشه حرفی نزدم ده دقیقه نشده بود یهو دیدم جیغ بچه ۲سالم بلندشد بدو بدو رفتم دنبال صدا دیدم بچه به بغل داره میاد گفتم چی شده گفت هیچی یواش افتاد تو چاله آب تا کله بچه گل و آب بود بعدش