من توسط دوستم به برادرشوهرش معرفی شدم و آشنا شدیم و باهم ازدواج کردیم و بسیار خوشبخت هستم ولی خواهرشوهرها پیش جاریم از من بد میگن و جاریم هم به من میگه
حالا من مشکلم خواهرشوهرمه که اصرار داره برم خونش و بشینم باهاش چایی بخورم و حرف بزنیم و من دوست ندارم اینکارو
شما بگین من چه بهونه ای بیارم هر دفعه میگه بیا خونمون اخه من کلا اهله مهمونی نیستم
آره دوس داره بری خونش تا بیشتر حرف بزاره دهنت
نریااااااا
بخدا فقط تو نیستی همه ی ما دوست نداریم رفت و آمد کنیم ولی مجبوریم دیگ چ کنیم باید ظاهری تحمل کنیم
هرگز حرف کسیو باور نکن هیچ وقت زندگیتو و فاصله رو حفظ کن
برو گلم با خانواده سوهر نمیشه قطع ارتباط کرد جاریتون ادم خوبی نیس که میاد به شما میگه حرف پشت سر همه هس چه خوب باشی چه بد
وای چقدر خوب دوستت جاریته😍حداقل یکیو داری که هواتو داشته باشه تو قوم شوهر♥️
حالا هفته ای یکبار برو
