رل سابقم تو افق کوروش صندوق دار بود حدود سه هفته پیش که یه شب دوتایی رفتیم پیتزا بخوریم که بهم گفت که یه چیز ارزون و قیمت پایین سفارش بده و بهش گفتم چرا گفت که هنوز حقوقمو ندادن و ماشینم هم یکم مشکل داره پول باید پس انداز کنم برا تعمیرش منم برام مایه ننگ شد باهاش دعوا کردم بهش گفتم بی عرضه اونم چیزی نگفت و باهاش کات کردم. سه هفته گذشت که اصلا خیلی کم به اون فرک میکردم که دیشب دختر عمم حالش بد شده بود و باهاش رفتم بیمارستان . بهم گفتن که برو داروخونه ای که تو بیمارستان هست درخواست دارو هاش رو دادیم برو سرم و آمپول هاش رو بیار وقتی رفتم داروخونه شلوغ بود صبر کردم خلوت بشه که از پشت شیشه اکسم رو دیدم اومده تو داروخونه کار میکنه و وقتی منو دید ریکشن عجیبی هم نشون نداد که صدا زد که داروهای همراه بیمار شریفی امادس وقتی دارو هارو گرفتم احساس پشیمونی داشتم که بهش بد و بیراه گفتم . بعد ها فهمیدم که اکسم اونجا سر شیفت هست و در زمان نبود دکتر همه کار ها زیر نظر اونه و به دستور اون انجام میشه