شانس بده روزگار دختری رو که عاشقش بودم رو دست خوردم اولش نزدیک 9 ماه باهم بودیم غالم گذاشت رفت اهواز بی خبر بخدا هیچ خیانتی هم نکردم هرچی خواست براش محیا کردم بعد مدت ها که برگشت من قبول نمیکردم متوجه شدم ازدواج ناموفقم داشته منه احمق سر دل سوزی و عاشق دوباره راهش دادم تو زندگیم ازم پول گرفت برای آموزش شغل ارایشگاه منم دادمش گفتم حتما میره کار میکنه شاید بخواد جبران کنه بعد از اون عادی شده بود تو این دوسال براش به بهونه های مختلف مریضی و دارو از من پول میگرفت دیگ کفرم درومد گفتم دیگ ندارم تو فقط بخاطر پول برگشتی و ازین حرفا اونم باز گذاشت و دیگ جوابمم نداد واقعا دیگ بریدم دیگ حس زندگی ندارم نمیدونم چه گناهی کردم منه دل پاک وساده.
آرزو میکنم شب میخوابم صبحو نبینم نسبت به آدم ها بد بین شدم خوصله هیچ چیزی ندارم دیگ نگاهم به دختر عوض کرده شما جای من بودید چکار میکردین هر لحظه حس خلاصی از دنیا میزنه به سرم