بچه ها حالم خیلی بده ۴ سال پیش ما رفت امد با یکی از دوستای پدرم داشتیم ک خانواده داشتن و دوتا دختر داشتن یکیش هم سن من بود ما تو دوران کرونا خیلی باهم رفت امد داشتیم دوست پدرم با اینکه متاهل بودن و اون موقع من ۱۶ سالم بود از من خوششون اومد و هی پیام میدادن و... و اخر سر بهم تجاوز کردن و منو ترسوندن ک اره اگه به کسی بگی یا کسی بفهمه رابطه داشتی میکشنت و تا اخر عمر دگ نمیتونی ازدواج کنی و .. از این تهدیدا و بعد توجیه کردن خودشونو ک اره من دست خودم نبود لطفا به روم نیار من میخوام طلاق بگیرم و زنم و دوست ندارم و میخوام جدا بشم حرفای مذخرف من اولش ترسیدم و چیزی به کسی نگفتم ولی یکم مطالعه کردم دیدم ک میشه برم دکتر ک برگشت گف نه نمیشه سنت پایینه و عمل نمیشه باید رضایت پدر باشه یا مادر اونجوری همه میفهمن بعدشم یه جوری قانعم کرد ک باهاش دوست باشم به همه چیزم گیر میداد اذیتم میکرد یه کاشت ناخن و بخاطرش منو کتک میزد اخر گفتم عیب نداره به جهنم خانوادم یا هرکسی میفهمه نمیخوام دگ ادامه بدم ازم دور شو ولی یه جوری از طریق خانواده ها هی رفت و امد میکرد تهدیدم میکرد یه روز با یه پسری چت میکردم و ایشون از طریق دوستشون تو اطلاعات فهمیدن و هکم کردن و منو بردن به یه بیابونی کتکم زدن انقد کتک زده بودن ک کل بدنم سیاه شده بود اون موقع ۱۷ سالم بود با سلاح تهدید میکردن اذیتم میکردن اخرش گف اگه با من نمیخوای باشی همین بلارو سر خواهر و مادرت میارم یا داداشتو یه بلایی سرش میارم باباتو دفنش میکنم و ... هی تهدید کردن گفتم همچین کاری نمیکنه دگ این شاید این بلارو سرم اورده ولی میگه دوسم داره هیچ وقت این کارو نمیکنه ک جدا شدم با این خیال دیدم به مادرم پیامای عاشقانه میفرسته هی پیام میداد به خواهرم تجاوز کرد خواهرم اومد بهم گف داشتم دیونه میشدم از اون طرف پیامایی ک به مامانم میداد تو اون چند مدت که این کارارو کرد ن یه کلمه میتونستم حرف بزنم نه غذا بخورم از ۷۰ کیلو وزنم رسید به ۵۰ کیلو هیچی نمیتونستم یه کسی بگم اخرش دوباره دید حالمو اومد گف که نه من همچین کاری نکردم با خواهرت یا اگه میخوای چیزی ادامه پیدا نکنه باید باز با من باشی وگرنه هیچی واسه من مهم نیست تهش میرم زندان میخوابم و همه چیو به جون خریدم و از بچگی تو زندان بزرگ شدم پس برگرد وگرنه یه بلایی سر داداشتو بابات هم میارم یه بار گوشیمو شکوند هر سری عکسی میزاشتم از خودم یا پسری شمارش میفتاد رو گوشیم یا حتی فامیل منو به شدت کتک میزد تو این ۴ سال خیلی بلا سرم اورد یه اب خوش از گلوی من پایین نرفت تمام مدت با اسم دوست داشتن و عاشقی هر بلایی سرم میاورد و تجاوز میکرد بهم سر اینکه حتی همراهیش کنمم کتکم میزد اخر سر چند ماه پیش ک قهر کردیم از همه جا بلاکش کردم میخواستم برم بیرون ک منو دید و شروع کرد کتک زدن من ک چرا بدون اجازه من رفتی بیرون و چرا انقد خوشگل کردی کجا میخوای بری گوشی قبلیمو هیچ شکوند این گوشیمم برداشت برد میگف میخوام ببینم با کی هستی بدون گوشی و با صورت کبود بدن کبود رفتم خونه این سری همه چیو به مامانم گفتم ک زیر بار نمیرفت اول میگف میخواید دخترتو بندازی گردن من بعدش هم ک قبول کرد میگف باید منو بهش بدن وگرنه ماشینتونو آتیش میزنم و هزارتا بلا سرتون میارم بخاطر اینکه بابام نفهمه نتونستم شکایت کنم هروز واسم پیام تهدید میفرستاد با خطای مختلف زنگ میزد و اخر سر بالخره یه جوری شرش کنده شد امسال بهترین سال عمرم شد بالاخره از دستش راحت شدم
خیلی دلم گرفته بود نتونسته بودم هیچی و کامل به هیچکس توضیح بدم حتی به مادرم دوست داشتم با شما یکم درد و دل کنم این چیزایی ک گفتم یک صدم چیزایی ک تو این ۴ سال برام پیش اومد نبود ولی خب یکم اروم شدم