من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه): برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمدهام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی. یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز میکنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم): حکایت مواجهه من با آدمهاییه که یهو ازشون عجیبترین بیمهریها رو میبینم...
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
منم پیامکیم اخه جالبه خودش میگفت ماه رمضونه تلفنی پیامک بدیم ولی چند روز یه بار به زور انگار پیام ...
بالاخره خودت شناخت بهتری ازش داری
اگه میبینی رفتاراش ضد و نقیض یا شبیه اول های رابطتون نیست
بیشتر ب خودتون زمان بدید
من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه): برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمدهام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی. یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز میکنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم): حکایت مواجهه من با آدمهاییه که یهو ازشون عجیبترین بیمهریها رو میبینم...
یا ازش بپرس بگو ظاهرن شما دوست ندارید بامن حرف بزنید ،چیزی نمیگید ، اگه تصمیمتونو گرفتید من بهش احترام میذارم امیدوارم خوشبخت شید
ببین چیمیگه
امضامو بخون تا حس خوب بگیری😍🙃😊...من دختری بودم که از بچگیم تو راه دکتر بودم خیلی خیلی غصه خوردم دختربچه ای بودم که تو سن کودکی بابام کتکم میزد دستامو با قاشق داغ گذاشت خانواده مامانم خیلی سرکوبمون کردن یکسره بمامانم میگفتن طلاق بگیر بچهاتو ولکن میخای چیکار اینارو😔میدونی این حرفا درد ادمو بیشتر میکنه غرور ادم له میشه آدمو به بن بست میرسونه ، از شدت استرس لکنت زبون گرفتم به طوری که مدرسه میرفتم خجالت میکشیدم حرف بزنم،قلبم مشکل پیداکرده بدترین اتفاقارو پشت سر گذاشتم ولی همه ی اینا یطرف اووون حس ❤امیدی❤که روز به روز تو وجودم بیشتر میشه یطرف🥲با اینکه نمیتونم چیز زیادی بخرم ولی هیچوقت حسرتشم نمیخورم چوووون مطمئنممم مطمئنم روزی میرسه که به همشون میرسم🥰من منتظر اون روزی میمونم که سرمو با افتخار بلند میکنم و ی تو دهنی بزرگ به تک تک ادمایی که رنجوندنم میزنم🧡روزی میرسه که به هزاران نفر نون میدم💚 به خانه ی سالمندان 💔سر میزنم و همه اونایی که چشم به راه بچهاشونن تا بهشون سر بزنن و میبوسم و دستاشونو میگیرم و ی شاخه گل تقدیمشون میکنم💜 و هزاران کارای قشنگ دیگه😍...ی آمین از ته دلت برام بگو🥺اگرم خاستی ی صلوات بفرس واسم🥲بوس بهت💋