چند ماه پیش دوست شوهرم با زنش اومدن.خونمون.
زیاد رفت و امد داریم.من مثل همیشه بودن.دیدم خانمش خیلی ناراحته.چند بتر پرسیدم تزش چی شده.
بعد که رفتن به شوهرمم گفتم.
بعد جند وقت شوهرش بهشوهرم گفته بود که اره خانومت زنمو تحویل نگرفته و اون ناراحت شده.
ش‌هرمم بهش گفته بود که سوتفاهم شده و خانم من اصلا خودش ازم پرسیده چرا فلانی ناراحته.
خدا شاهد من اصلا فکر بی محل کردنشم از ذهنم نگذشته بود.فک میکردم با هم دوستیم
احتمالا بهونه اورده که کمتر رفت و امد کنین
این حرفای خاله زنکیه
شاید ی اتفاقی افتاده فکر کرده شما بی محلی کردید ( البته کار ایشون هم بچگانه بود)
بعد دیگه من واسه افطار دعوتشون کردم باز.
که طرف گفت زنش گفته من نمیام خونشون دیگه.
من خواستم به خانمش زنک بزنم خودم دعوتش کنم دوباره که شوهرم گفت لازم نیست.خودش براش سو تفاهم پیش اومده
به دنبال زندگی ات باش کاتش کن بره بابا. ادمی ک حرف در میارن‌ارزش نداره وقت براش بگذاری
ولش کنا
الکی تو فکرش نرو دیگه هم رفت و آمدو کم کن
دوست ندارن رفت و امد کنید
بی خیال واسه این چیزا خودت رو ناراحت نکن اون دنبال بهونه بوده ولش کن
حالا امروز شوهرش زنگ زده به شوهرم که افطار بیایید.منم گفتم واقعا نمیتونم بیام.وقتی دعوت منو رد کرده منو تحقیر کرده
بعد شوهرش اینا رو‌نوشته برا شوهرم
جالبه ما خیلی با دوستای شوهرم سر سنگینینم.حتی شاید سلام هم به هم نمیدیم
