چیکار کنم بفهمن آخه نمیفهمن چرااا؟؟
بچم دو سالشم نشده میان به زور میبرند خونه ی خودشون ..
خانواده ی شوهرمو میگم
قبلا خوب بود دوست داشت بره الان دوست نداره تنها بره همش مامان مامان میگه ...
گفتم وقتی تنهایی جایی میره شبها از خواب میپره گریه زاری میکنه وقتایی که پیش خودمه اونطور نیست بازم گوش ندادن با کلی وعده و وعید بازار و کمن شوهرم بردنش ..
قربون چشماش بشم همش میگفت مامان با بغض میگفت مامان ..
عهه
کلی به شوهرم حرف گفتم میگه ازتو جدا شدن براش سخته وقتی میره اونجا بهش خوش میگذره
گفتم پس نصفه شب چرا بیدار میشه
چیکارشون کنم قوم الضالمین رو.
شوهرم گفت دوسش دارن
گفتم چه دوست داشتنیه که مخالف میل بچم رفتار کنن ..
فردا چی بگم بهشون که دیگه به زور نبرند
اگه با علاقه میرفت مشکلی نداشتم از خدام هم بود که یه نفس بکشم