روزی داریوش بزرگ دستور داد تا همه یونانیان حاضر در کاخ را به حضور او بیاورند...سپس از آنان پرسید به چه بهایی حاضرند جسد پدر خود را پس از مرگ بخورند؟ یونانیان پاسخ دادند که به هیچ قیمتی حاضر به انجام چنین کاری نیستند. داریوش سپس دستور داد هندیان موسوم به گالاتی که والدین خود را پس از مرگ میخوردند به پیشگاه بیاورند!سپس در برابر یونانیان از ایشان پرسید به چه قیمتی حاضرند جسد پدر مرده خود را روی تلی از هیزم گذاشته و بسوزانند. هندیان فریاد بلندی کشیدند و از شاه خواهش کردند که چنین سخنان کفرآمیزی را نگوید...حس میکنم که داریوش حجت را بر صاحبان هر عقیدهای تمام کرد. این داستان نشان میدهد که عقاید هرکس فقط از نظر خودش بیعیب است و اگر کسی گمان کند عقیده دیگران نادرست است حق ندارد عقیده خودش را به زور به آنها تحمیل کند.به نقل از تاریخ هرودوت؛ کتاب دوم؛ صفحه ۳۷
قصد داشتیم بعدازظهر بریم جنگل یه دوری بزنیم که کنسل شد
https://t.me/zhaazh_khaa کانال تلگرامم✍🏻 «مرد را انسان معنی میکنند و زن را مونث؛ و هرگاه زنی مثل انسانها رفتار کند، میگویند از مذکر تقلید کرده است.» سیمون دوبووار♀️=♂️پاترهد🧙🏻فدایی قلم به دست یعقوب لیث صفاری، حکیم ابوالقاسم فردوسی، علامه دهخدا و دکتر معین📝«بزار» نه و «بذار» (عکسا رو میگم)❌ مرگ بر هکسره🤬 حمایت از راجعبه_نه راجب_✌🏻
❤️ اگر میخوای خودتو بشناسی به خوبی نگاه کن که عاشق چه کسانی هستی و از چه کسانی متنفری، هر ادمی کپی کوچکی از معشوقه هاش میشه ❤️.تمام زندگیم این بود = محبت حضرت علی (ع)❤️زندگی خوب رو سلمان داشت که همه چی رو رها کرد و رفت به دامن علی پناهنده شد، زندگی خوب رو "جُوون" داشت، برده ی سیاهی که احتمالا باورش نمیشد "امیری حسین و نعم الامیر" ی که با شوق فریاد زد تا ابد با اشک و سوز تکرار بشه، زندگی خوب رو "بشر بن حارث" داشت که گذر امام کاظم(ع) به دم خونه اش خورد و از مجلس رقص و شراب، به مقامات عالی رسید، زندگی خوب رو اون شاهزاده ی رومی داشت که به شیرینی عشقی که تو قلبش حس کرد، ناشناس بین برده ها و کنیز ها رفت و توی شرایط سخت زندگی کرد ....توی این دنیا زندگی خوب فقط برای کسایی بود که طالعشون به امامشون گره خورده بود ❤️یا مبدل السیئات بالحسنات... طالع من رو هم به امام زمانم گره بزن ❤️
دختری به رنگ سبز💚 از جنس برف❄️ با روان آبی🩵میخندید وَ در نگاهش غَمی میرقصید.تا میایم بفهمیم چ مرگمون شده یه مرگ دیگمون میشه:) دنبال زخمی تازه می گشت،تا دردش را از یاد ببرد:)درد من حصار برکه نیست!!!!درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است!!!!!! چقدر زیبایند آنان که از ریشه خوبند🍃پس از تحمل آن همه درد کسی که به مقصد میرسد دیگر همانی نیست که به راه افتاده بود در این دنیای بی رنگ تو سبز باش💚🌱گاهی امید، تنها دارایی یک انسان است.. درجه ای هولناک تر و خطرناک تر از "بیشعوری" هم وجود دارد و آن "توهم دانستن" است ما سبز تر از تمام تبر هایی که خورده ایم ادامه می دهیم :) من اعتراض دارم به رنگ سرخ که سوزاننده است، به آبی که سرده، به زرد که رنگ جداییه، به هر رنگی که رنگ روح زندگی توش نیست، رنگ روح زندگی سبزه...فقط سبز!