خانما تورو خدا بگید چیکار کنم
من عقدم شوهرم یه اخلاقایی داره خانوادم باهاش مشکل دارن مثلا تو خانواده اونا محبت کردن خیلی عادیه ولی شوهرم به من محبت میکنه خانوادم میگن چقد بی شرم و حیاست
مثلا چند روز پیش بهم گفت من چجوری برم دلم تنگ میشه بعد اینو یواش نمیگفت مامانم شنیده میگه از بابات خجالت بکشه چقد رو داره
یا اینکه چند شب پیش شام اومد خونمون بعدش گفت دیگه نمیتونم برنج بخورم انقد این چند وقت همش مهمونی برنج خوردم دلم آبگوشت میخواد از برنج خسته شدم میدونم نباید اینو میگفت ولی دیگه چیکار کنم
من حواسم نبود نشنیدم اینو مامانم و خواهرم میگن چرا جوابشو ندادی چرا نمیگی اینجوری نگه
یا مثلاً مامانم طلا خریده بود شوهرم گفت چند خریدی بعد زد تو ماشین حساب گفت این قیمتش این همه در میاد
مامانم میگه شوهرت میخواست مچ ما رو بگیره میزنه ماشین حساب
کلا اخلاقش این مدلیه مامانمم به من میگه من خوشم نمیاد از این حرف زدنش و اینا چرا جمش نمیکنی چرا جوابش نمیدی میگم به خدا شما نیستید میگم شوهرم کلا سیاست نداره ولی دامادمون خیلی سیاست داره الان سر همه این چیزا با من دعوا کردن منم گفتم چی میگید ولم کنید مامانم اومد سمتم بزنه من میخواستم دفاع کنم از خودم خواهرمم اومد گرفت منو زد که به خاطر شوهرت مامانو میزنی از اون ور بابام اومد زد خیلی حالم بد شد
بعدشم گفتن بیاد وسیله هات برداره ببره عروسی نمیگیریم برات گفتم دیگه نمیزارم شوهرم بیاد اینجا گفتن نیاد بعدشم میخواستم بردارم زنگ بزنم بهش نزاشتن
الان چیکار کنم؟ اینم بگم شوهرم تو خانواده ای بزرگ شده که اصن این حرفا رو به دل نمیگیرن خیلیم تو ابراز علاقه آزادن کلا مدلش اینه درست نمیشه
چی بگم بهش؟ چیکار کنم؟