یادمه یه سال عید مهمون اومد.. بوس اولو رفتم و دومم رفتم.. سومی رو من رفتم جلو خانومه داشت میرفت من رفتم تو گردنش یعنی یه جوری انگار از گردنش آویزون شدم ..تا مدتها سوژه خانواده بودم
یه بارم میخواستم رو بوسی کنم من رفتم لپ چپ زنه اونم اومد لپ راستم .. هی اینور اونور کردیم وچند باری هم جهت شدیم ..تا فهمیدیم که باید لپای مخالف همو ببوسیم که دماغامون به هم نگیره.. این همه اتفاق و تصمیم گیری در عرض چند ثانیه رخ داد
🤣🤣حالا شما فهمیدین ب خدا من یه بار با یکی از فامیل هامون مماخ هامون ب هم گیر کرد اصلا نگممم😂😂😂ل ...
خدا رحمت کنه یه عمه داشتم از شهرستان میامد .. موقع روبوسی گردن رو از پشت محکم میگرفت فشار میداد سمت خودش.چون سنشم بالا بود سر و صورتش عرق میکرد موقع روبوسی خیس میشدیم