شوهرم ی روانی ب تمام معناست دست بزن داره بیکاره رفق بازه مشروب خوره و خلاصه هرچی ک فکرشو بکنید ی دختر دوساله دارم و تو شهر غریبم هررررسری دعوامون میشه منو تا حد مرگ میرنه و میخاد از خونه بیرونم کنه .دوروز قبل از عید دعوامو شد انقد منو زد ک کل تن و بدنم و صورنم هنوووز کبوده 
همشم میگه بچه رو ارت میگیرم 
خیلی بخاطر دخترم کوتاه میام اصلا جوابشو نمیدم ینی فقط شدم عین ی جنازه ک هربلایی سرم میاره هیچی نمیگم 
جونم ب جون دخترم بسته اس ..حتی ی ثانیه نمیتونم ازش دور باشم 
.مطعنم روزی دخترمو ازم بگیره ی ثانیه بعدش خودکشی میکنم 
شبا از ترس از دست دادن دخترم خاب ندارم همش کابوس همش گریه دخترم وقتی خابع همش نگاش میکنم و اشک میریزم 
اصلا شرایط طلاق ندارم چ از نظر حمایت چ از نظر مالی 
.تو شهر غریبم هستم هیشکیو ندارم اینجا 
تورو خدا تو این شبا با دلای پاکتون از ته دلتون دعام کنید 
دعا کنید ارامش ب قلبم برگرده دعا کنید خدا دخترمو برام حفظش کنه تا ابد بتونم پیشش باشم 
حاضر حتی شوهرم ی زن دیگ بگیره بیاره کلفتیشونو بکنم ولی حتی ی ثانیه از جیگر گوشم جدا نشمممممم