شماها خونه مادرشوهرتون کار میکنید ؟؟ تا چه حد و چه کارایی ؟؟

من یه قانون‌دارم

خثنه کسی کاری نمیکنم

کسی هم‌خونه ام‌کاری نکنه 

نه 

یه مادرشوهر ماه دارم که اجازه نمیدن کاری کنم 

مگر سالاد درست کنم

در حد معقول کار کن ،

در حد چایی ریختن و سفره پهن کردن و شاید جمع کردن

اونم همشو نمیکنم 

ظرف هم اصلا نمیشورم

کلا تو خونه مامانم اینا هم ظرف نمیشورم 

در حد ظرف شستن و کمک به پهن و جمع سفره

اره هرکاری بتونم گاهی غذا میزارم گاهی ظرفای شام اماده میکنم سفره میندازم جمع میکنم گاهی ظرف میشورم گاهیم مریضم هیچ کار 

هم من هرکاری ازم بر بیاد میکنم برای مادرشوهرم و هم مادرشوهرم مثل مادر خودم هرکاری ازش بر بیاد برام انجام میده 

آره چون خودشون انگار از پسش برمیام همش دور خودشون میچرخن

من خونه کسی برم کار نمیکنم،  کسی هم خونه مون بیاد، نمیذارم کار کنن. 

به لطف ماشین ظرفشویی نمیذارم پای سینک برن. 

برای غذا هم خودم میپزم و جور میکنم. مهمونا دم شام میان که دیگه کاری نمونده. 

ولی خب خونه مادرشوهر کمک میدم بهشون. 

اگه مهمون زیاد باشه پای سینک نمیرم. چون کمرم دونصف میشه. 

ولی برای کشیدن غذا، اماده کردن ظرفها،  شستن ظرفها خودمون باشیم، کمک میدم. ولی نمیرم پای گاز بایستم کوزت وار اشپزی کنم. 

نهایتش سیب زمینی سرخ میکنم. 

تا حدی کمک میکنم سالاد درست میکنم ظرف میشورم سفره میندازم و جمع میکنم پذیرایی میکنم‌.

غذا مزا درست نمیکنم کارای اساسی نمیکنم فقط کارای معمولی و حاشیه ای دستپختم خوبه گفتم رو بدم میندازنم تو آشپزخونه پخت و پز کنم همیشه بعضی وقتا آدم حال و حوصله پختن نداره نخواستم مجبور بشم

چند ساله ازدواج کردید ؟

عزیزم از همون اول باید عادتشون میدادی نباید اینقدر کار می کردی در حد یه کمک های خیلی کوچولو 

که اگه اونا هم کار نکردن اشکالی نداشته باشه 

نه راستش. در حد بردن بشقاب غذام به آشپزخونه.

به همسرم اشاره میکنم کمک کنه برای سفره و اینا.

بیشتر از اونم نمیمونم خونشون

مهمون میرم مهمونم برمی‌گردم

منم کوزت بودم بعدش فهمیدم بهترین کارهامیانه ترین کارهاست

من همیشه خونشون کمک میکنم غذا بکشم سفره بندازیم ظرف بشوریم

اونا هم میان خونم کمک میکنن یبار انگشتم پاره شد اومدن خونم همه طرفامو شستن