منم قبل عید رفتم برای یه کاری از سر صبح رو سرمون میشنست پسرم پاشو بریم اینجا و مهمتر از همت من گفتر بربم مشهد زیارت گفت فعلا وقتش نیست
و مادرش گفت بریم گفت باشه هنوز اومده به من میگفت دوست داری بریم من چون خودم دلم میخواست برمگفتم باشه اونجا هم رفتیم خونه فامیلاش انقدر عصابم خورد شد که نگو نتونستیم خوب بگردیم عجله هم داشتیم باید زود برمیگشتیم😒