از یکی خوشم میومد حتی پسره اونقد بهم چراغ سبزنشون داد فکرمو بهم ریخت
اخرش مشخص شد ی دوست دختر دوازده ساله داره
همش به خودم میگفتم اینکه توخیابون برام بوق میزنه منو میبینه اینقد چشم و ابرو میاد امارمو از این و اون میگیره پامیشه میاد محل کارم منو زیر نظر داره حتما ازمن خوشش میاد
ولی اینجوری نبود
بزرگترین ظلمو خودم ب خودم کردم براهرکدوم رفتاراش دلیل اوردم و باعث شد اینهمه مدت طول بکشه ولی امروز از اون انتظار و دوست داشتنه خبری نیس و خوشحالم
توهم اگه اینطوری این ظلمو درحق خودت تموم کن و یجا بی رحمانه باخودت روبرو شو،اگه دوست داشت الان پیشت بود نیست چون نمبخوادت