دیشب پسرم هم تب کرده الان بیحاله.کلا شوهرم دنبال بهانه ست ک بیرون نریم..همش دوس داره خونه بمونه دراز بکشه.پیشنهاد ی دور زدن بیرون هم نمیده حالم داره بهم میخوره.خسته شدم از بس من پیشنهاد دادم بریم بیرون اطرافیام اکثرا رفتن مسافرت یا روزه میگیرن نمیشه تو روز رفت عید دیدنی.
بگو آره چون تو نمیای والا ادم چقدر به فکر دیگران باشه خودت که مهمتری پریودی هم رو اعصابه
خیلیییی.من ادم بیرونی هستم دوس دارم ایام عید یا مسافرت برم یا مهمونی یا میزبان باشم.از خانواده همسرم ک اصلا نمیان ماه رمضون سالهای قبل هم نمیموندن خیلی کم تا دعوت نکنم نمیان کلا خنثیییییی هستن.خانواده خودم ک مسافرتن.خونه خاله دایی عمو هم ک تنهایی سختمه یا پدرمادرم باشن یا خواهر بردارم ک باهم بریم .شوهرم ادمی ک تا بهش نگیم کاری نمیکنه تا نگم امشب فلان جا هستیم نمیگه بریم.حتی خونه خانواده خودش.خیلییی ناراحتم ک امسالم اینجوری شد
فدای سرت عزیزم هنوز وقت خیلی زیاده منم از گشتن خیلی خوشم میاد شوهر تو دیگه خیلی برعکسه ولی اشکال ...
الان پدر بچه خوابیدن.دیشب گفتم میریم فلان جا گفت باشه پس غذا درس کن میریم من بخاطر اینکه فشار مالی نیاد خونه غذا درس میکنم میریم.الان یکی دوبار گفت تو میگی میریم بیرون.گفتم دیگ نمبخوام جایی برم از فردا هم بلند سو برو سرکار حداقل جلو چشم نباش.اخه ما دیگ فرصت تفریح نداریم بخدا زندگیم از بیرون مردم میسوزنه .از درون خودمو...همه میگن وای چ زندگی دارن.نمبدونن شوهرم بی بخار ترین و خنثی ترین ادمی هست ک زندگی میکنم.من ادم پر جنب جوش پر انرژی بودم الان بیحال و سرد شدم