شاید شوهر و یا خودتون اخلاقتون یه جوریه که نمیتونه با شما راحت باشه و مشورت کنه. «گفتم شاید، ناراحت نشین»
شما میذارید به حساب فرق گذاشتن
ما داریم تو نزدیکان، اینقدر پسر و عروسش پرتوقع هستن و برای بقیه حقی قائل نیستن، که مادرش ذوقی نداره برای دیدنشون
قبلا چرا خیلی خیلی اصرار داشت ولی حرفها و حرکاتی دید که دیگه به ندیدنشون راضیه،
اگه تلفنش زنگ بخوره و ببینه اونا هستن، تن و بدنش میلرزه
دیگه یکسالی هست که روابطشون خیلی خیلی کمرنگ شده
نه اینکه دوسشون نداشته باشه ولی دیگه حوصلشون رو نداره
بچه باید غمخوار پدر ومادر باشه نه اینکه همش توقع داشته باشه و سریع بهش بربخوره.