تقصیر من بود سر یه بحث الکی بیعقلی کردم یه لحظه فرمون ماشینو کشیدم تصادف کردیم
میدونم مقصرم حق داشت وسط خیابون دعوا کرد زنگ زد بابام گفت بیا دختر روانیت ببر اومدم خونه بابام اونم رفت خونه باباش همه فهمیدن دشمن شادم کرد
ماشینمون ده ملیون خرج اورد پول کار کردن قبل عیدشو باید بده واسه ماشین میدونم زوره تقصیر منه
ولی زنگ زده میگه برو وسایلات جمع کن از خونم طلاهامم بزار میخام طلاق بدم
من مقصر ولی حقم نبود بعد شیش سال عقد وقتب با کمو زیادش ساختم طلا فروختم خونه ماشین زمین خرید با همه چیش ساختم اینجوری شرمندم کنه پیش همه من ارزش ده ملیون یا یه ماشین نداشتم
شرمندم کرد پیش همه پیش هرکسی که منتظر بود شرمنده خودم شدم که بخاطرش تو روی بابام وایسادم
خدایا اگه هستی اگه میشنوی امشب جونمو بگیر تمومش کن