2777
2789

اول بگم نگید خودتی که من اصلا با ازدواج یا عشق و عاشقی با فامیل موافق نیستم و اصلا فکرشم نمیکنم 

ولی این خواهر احمق من عاشق پسرخالم شده جوری که پسره هم می‌دونه علاقه بهش نشون میداده همه ی فامیل هم فهمیدن ولی یکدفعه رفته با یکی دیگه ازدواج کرده الان ده روزی میشه که ازدواج کرده پسره 

خواهرمم چپ می‌ره راست می‌ره میگه من چجوری دیگه تو جمع سرمو بالا بگیرم خودشو دیدم چ واکنشی بدم زنشو دیدم چیکار کنم اصلا خوشحال باشم ناراحت باشم دختره تو شوکه خدا لعنتش کنه من موندم چی بگم بهش 

شما اگه ی راهکار میدونید بگید حداقل خواهرم جلو جمع نشون نده که ناراحته و بگه برام مهم نیست من میدونم عید بشه یکی هست اونجا عقده خالی کنه و پسر خالمم هست اونجا 

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

وای چقد افتضاح ت فامیل. خیلی بده اصن

هچ ریلکس باشع بخنده با ت حرف بزنه با مادرت ت گوشی نگا کنه بخنده مث خولا 😞😂خودم وقتی ی جا معذبم سرم میکنم گوشی

|•نیکی•|در یک جمله بخوام خودمو توصیف کنم باید بگم° یه آدم خوش قلب و یکم بد اخلاق و عصبی با یه روحیه ی کاملا احساسی°گر بشکند من ،زاده شود منِ دیگری بهترین اتفاق زندگیمA🔗...      درخواست دوستی قبول نمیکنممممممم😐

منم ایطور بودم فقط باهاشون سردو عادی رفتارکردم و ب پسره نگا نکردم حجابمم رعایت میکردم و فقط ب خانما نگا کردم و باشون حرف زدم انگار ن انگار چیزی شده متلکم زدن بگو خوشبخت بشن واکنشی نشون نده

منم ایطور بودم فقط باهاشون سردو عادی رفتارکردم و ب پسره نگا نکردم حجابمم رعایت میکردم و فقط ب خانما ...

خواهرم نشسته فحشش میده 

ما اصلا راجبش حرفی نزدیم 

این میگه منو بازی داد

به من نه  به خواهرم ی چیزایی راجب ازدواج گفته حتی فامیل هم فهمیدن میخواد بیاد جلو که این کارو ...

چند سال پیش که کنکوری بودم ی شب خواهر بزرگم زنگ زد بهم گفت خواستگار داری گفتم بیخیال گفت پسر خالس بعد گفتم حالا باشه پسره خودش بهم زنگ زد گفت میخوامت و ب خانوادم گفتم من هیچی نگفتم بعد دو روز دیدم زنگ زد بهم من منصرف شدم فعلا نمیتونم ازدواج کنم منم گفتم مگه من به شما بله داده بودم که بخواید منصرف بشید!! عذر خواهی کرد و قطع کرد بعد همه فامیل هم میدونستن ک پیش همه گفت من عاشق خورشید شدم ووو خلاصه بعدا فهمیدم دختر داییم زنگ زد بهش و گفت دوست پسر داشت و فلان اونم کشید کنار من شاغل شدم رفتم سرکار ازدواج کردم اون هنوز مجرده وقتی میبینمش انگار ک برام وجود نداره و کاملا عادی برخورد میکنم الان مثل سگ پشیمونه 

کاملا عادی 

فرض کنید که ایشون یکی دیگه از پسر خاله هاتون بود و اتفاقا از ازدواجش خوشحال هم بودین چه طوری رفتار می کردید؟

هر رفتار دیگه ای عیر از این چه به صورت مثبت چه به صورت منفی این پیام رو داره که برای خواهرتون مهم بوده

یعنی هیچکس ی راهکار نداره؟  حداقل اینو ارومش کنم🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️

بگو وقتی دیدیش سرتو بالا بگیر و اصلاااااا فکر اینک چیزی بین شما بوده رو نکن کاملا عادی مثل بقیه احوال پرسی کنه اگرم بقیه چیزی گفتن بگه آخه شما چی میگید فلانی اصلا در حد منو خانوادم نبوده 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز