شوهر آشغال و عوضی من انقدر منو زده بود توی سرم با لگد که بیهوش شده بودم مثل اینکه سه روز بیهوش بودم و جالبه من خواب دیدم سه تا خرس سیاه پشمالوی بزرگ و بسیار ترسناک که بزرگیشون اندازه یک اتاق و بلندیشون اندازه دو طبقه بود منو میکشیدن به سمت بالا و یک عروسک کوچولو منو میکشید به سمت پایین وقتی منو میکشید به سمت پایین به شدت حالم بد میشد و دوست نداشتم بیام سمت پایین و دوست داشتم با همون هیولاها برم چون احساس سبکی میکردم آخر سر که دیدم عروسک ولم نمیکنه گفتم چی میگی من دیگه این دنیا رو دوست ندارم بزار برم دخترم هم چهار ماهش بود و عروسک بهم گفت دخترت به خاطر دخترت کسی نیست دخترت رو نگه داره لطفاً برگرد لطفاً چشاتو باز کن و وقتی بیدار شدم و شوهر احمقم بچه چهار ماهه رو با من بیهوش تنها گذاشته بود و رفته بود بیرون که دیدم دخترم داره توی جاش بازی میکنه