تو ماهی وُ من ؛ ماهی این برکه ی کاشی....
تو ماهی وُ من ؛ ماهی این برکه ی کاشی....
اندوه بزرگی ست ، زمانی که نباشی....
اندوه بزرگی ست ، زمانی که نباشی....
آه... از نفسِ پاکِ تو وُ صبحِ نشابور....
از چَشمِ تو وُ چَشمِ تو وُ حُجره ی فیروزه تراشی
پِلکی بِزن .... اِی مَخزن اَسرار که هَر بار
فیروزه وُ الماس ، به آفاق بپاشی ....
هرگز به تو دستم نرسد ، ماهِ بلندم !
اندوه بزرگی ست ، چه باشی! چه نباشی !
ای بادِ سبک سار ... ای بادِ سبک سار ....
مَرا ، بگذر وُ بگذار ... مرا ؛ بگذر وُ بگذار ...
هشدار ! که آرامشِ ما را ، نَخراشی !
تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی ...
تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی ...
اندوه بزرگی ست، زمانی که نباشی ...
اندوه بزرگی ست، زمانی که نباشی ...
زمانی که نباشی ...
.........