تو تاپیکای قبلم گفتم که ما تو ساختمان خانواده همسرم زندگی میکنیم تازه ن رایگان بلکه اجاره کردیم،نمیدونم چرا همسرم با وجودی که از اول زندگیمون خانواده اش واقعا هیچ قدمی واسمون برنداشتن نمیتونه دل بکنه، دیگه واقعا خسته شدم میخوایم هرکاری کنیم اول میره به اونا میگه، مثلا الان قهریم قرار بود قبل از دعوامون ماشین بخریم در نبود من ماشینی که باباش گفته رو خریده
رفت و آمد کمتر آسایش بیشتر
البته باید جوری فضای خونتون رو صمیمی نگه داری که اصلا همسرت خودش میلی به رفت و آمد نداشته باشه.
می زارم تو اسید خودشون بسوزم الان دو ماهه باردارم خونریزی داشتم مادر شوهر تو روم می گه بچت تا سه ماهگی میمونه سقط میشه الآنم که اومدم خونه مامانم یه زنگ نمی کنه حالم رو بپرسه
بهتره بگی شوهر سمی
قطع رابطه..قرار نیست بخاطر همسر رفتارای بیخودشونو تحمل کنم...چندین ساله کاردوخیاریم
راستش برای من کم کردن رفتو امد جواب داد حتی همسرت میره تو کمتر برو ولی هی به شوهرت نگو نرو
چقدر احمقن بعضی مادر شوهرا.عروس بساز دارن ولی قدر نمیدونن.کاش اینجور آدمها عروسای پاچه پاره گیرشون میومد.من که هر کاری کردم دوسم داشته باشن اما نشد هر بار یه کرمی ریختن.مشکل اصلی هم شوهر خودمونه.همه ما شاید برادر شوهری داریم که بلد بود روابط همسر ومادرشو متعادل نگه داره و الان زنش تاج سر خانوادشه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
16 ثانیه پیش
16 ثانیه پیش
17 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
