اوپنهایمر بعد اینکه بمب ساخت و چندین نفر با همین بمب کشته شدن احساس عذاب وجدان و پشیمونی میکرد و رفت گفت که من احساس میکنم دستام به خون آغشته است از کارم پشیمونم این حرفا بعد جالبه این لاشی زمانی که داشته با زنش ازدواج میکرده با یه دختر دیگه هم بوده که خیلی دوسش داشته
حتی بعد ازدواجشم باهاش رابطه داشته تا دیگه این دختره میمیره و فراموشش میکنه
برام جالبه تو این مورد احساس گناه نکرده🙄
انیشتین هم به نظرم یه آدم روان پریشی بوده
توی دانشکده ای که درس میخونده فقط یه دختر اونجا بوده عاشق اون بوده باهاش ازدواج میکنه دوتا پسر براش میاره اما دومی رو که حامله بوده انگار اینشتین زنشو بی محلی میکرده و با دختر عموش ریخته بوده رو هم و نامه براش میفرستاده
بالاخره از زن اولش جدا میشه میره دختر عموعه رو میگیره
زن اولشم پسر دومیش خیلی به طرز غمناکی از این دنیا میرن
به نظرم اینا مخاشون تاب داشته که هی چندتا چندتا عاشق میشدن مثل انسان معمولی نبودن
اصلا بعد اینکه زندگی نامه اینارو خودنم نظرم راجبه همه چیز منفی و بد شده💔