بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
مخالف نظرمی ریپ نزن و بی ادبی وتوهین نکن که حوصلتوندارم😒وکاریری هم ک جوابشو ندادم یعنی باهاش حال نمیکنم🦦.👈من نه اهل فوش دادنم نه حوصله بحث دارم وهم از بی ادبی بیزارم .اومدنم ب اینجا صرفا فقط برای اینکه ذهنمو کمتر درگیر مشکلام کنم و دوس دارم بیشتراینجا بابقیه دوستان بگموبخندم .پس اگه شوخی کردموتو بد برداشت کردی،بدون اون مشکل توعه😊
بهتر همون مشکل از شغلش بود که با زنا زیادی در ارتباط بود
اره بخدا.باشغلش پیر شدم
مخالف نظرمی ریپ نزن و بی ادبی وتوهین نکن که حوصلتوندارم😒وکاریری هم ک جوابشو ندادم یعنی باهاش حال نمیکنم🦦.👈من نه اهل فوش دادنم نه حوصله بحث دارم وهم از بی ادبی بیزارم .اومدنم ب اینجا صرفا فقط برای اینکه ذهنمو کمتر درگیر مشکلام کنم و دوس دارم بیشتراینجا بابقیه دوستان بگموبخندم .پس اگه شوخی کردموتو بد برداشت کردی،بدون اون مشکل توعه😊
ولی از وقتی فهمیدم شوهرم با اونه حالم از شوهرم بهم میخوره البته شوهرم دس گذاشت رو قرآن و گف من اون جن... رو میخام چیکار و اون کفتار پیره و...
با دوستم بهم زده بودن دوستمو بلاک کرده بود و من فقط گوشیمو دادم باهاش بحرفه آشتی کنن
15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم