۸ ساله ازدواج کردم اندازه ۳ ماه هم با شوهرم پیش هم نبودیم
کارش که راه دوره
اون وقتم که خونست هر بار به یه علتی شهر خودشونه
هم باغ داره هم کارای بانکیش اونجاست
خسته شدم از این همه تنهایی😔
امروز پیش خودم گفتم از زمان مجردیم تنهاترم
فقط با ازدواجم بار مسئولیتها رو انداختم تنهایی روی دوش خودم
الانم ۵ روز دیگه زایمانمه و طبق معمول تنهام 😭
هم دلم گرفته هم دلم شکسته😔