بچه ها دیشب نزدیکای صبح خواب دیدم
دیدم با شوهرم و دخترم و مامانم اینا سوار هواپیما شدیم میریم مسافرت
بعد هواپیما تراس داشت🙁فک کن بالکن داشت مامانمم لباسشو شسته بود برد تو تراس رو بند رخت اویز کرد ..آسمون سیاه بود تاریک بود شب بود انگار بعد یه پرنده ک شکل کلاغ بود ولی کلاغ نبود سیاه بود با بالهای خیلی خیلی بلند ک کل هواپیمارو پوشش میداد تو آسمون پرواز میکرد
پرنده خیلی ترسناک بود خیلی غول پیکر بود بالای سر مامانم داشت پرواز میکرد من هی از اینور داد میزدم ماماااااان مامااااان بیاااا الان میخورتت مااااامان ولی مامانم اصلا نمیشنید و سرش پایین بود تو لگن لباس
اخرش من باجیغ و داد فهمیدم ک مامانم نیست و انگاری تو خواب پرنده مامانمو برد
بعد من با گریه اومدم پیش شوهرم ک دیدم هواپیما داره سقوط میکنه همون حین من باخودم گفتم وای خدا چه حس عجیبی دارم کل شوهر زیر پامه چراغای شهر روشن بود هرچی ب زمین نزدیک تر میشدیم روشن تر میشد
دیدید ادم سوار سفینه میشه چه حسی داره؟ دقیقا سقوط همچین حسی داشت
ادامه الان تایپ میکنم