2777
2789


مابرای کاری باخواهرشوهرمو شوهرش رفتیم شهرستان،مردا که نیستن،اینم هی به من میگه ظرفارو بشور غذا بزار اینو هم بزن اونو اماده کن،منم گفتم همه چی نوبتی،من دیروزقورمه گذاشتم مونده بود امروز باز پلو گذاشتم میگه مگه چکار کردی

  میشه واسه خونه دارشدنم یه صلوات مهمونم کنی   

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من دیروز صبح ظرفای شام وصبحانه ونهاروشستم،شامم قورمه گذاشتم بابرنج،امروزم دادیم مردا بردن مانهاریه چیزی خوردیم خواهرشوهرم براخودش املت گذاشت میگه شامم با تو ظرفام باتو

  میشه واسه خونه دارشدنم یه صلوات مهمونم کنی   

ماهم مجرد بودیم همیشه با خواهرم ازین دعواها داشتیم اون می‌گفت غذا که من پختم بیشتر وقت گرفت من می‌گفتم ظرفایی که من شستم از مال تو بیشتر بود😂😂😂

من اینجا حقیقت رو میگم نه چیزی که دوست داری بشنوی  درخواست دوستی به هیچ وجه پذیرفته نمیشود حتی شما دوست عزیز 

چه بچه بازی   ما هرجا باشیم باهم کارا را انجام میدیم

بله اما باید طرفم شعورش بکشه مثل شما کار کنه

نه که از تو کار بکشه توام براب به قول شما بچه بازی نکردن بشی کلفت طرف

شکر خدا شما با ادم خوب افتادی همه مثل شما طرفشون خوب نیست

پس حق داره زیر بار خرف زور نره

زندگی من سالهای سال درگیر بدبیاری و مشکلات متعدد و ..بود.تلاشم زیاد بود و جوابم کم..دست به طلا میزدم خاک میشد..یه شب از ته دل، از اون ته ، ته از خدا خواستم فقط بهم نشون بده چرا؟ و نشون داد....نذرهای ادا نشده..یه دفتری برداشتم تمام نذرهایی که ادا نکرده بودم رو نوشتم ، به ازای نذرهایی هم که فراموش کرده بود یه ختم ۱۲۴,۰۰۰ صلوات برداشتم و شروع کردم به ادای نذرهام..دونه به دونه رو ادا کردم. سخت بود، زیاد بود، اما اداش کردم..خدا رو شاهد میگیرم که ورق زندگیم برگشت..نمیگم یه شبه پولدار شدم و به عرش رسیدم و ...اما مشکلاتم نصف شد، بدبیاری هام تموم شد و جواب زحماتم رو گرفتم..الان اگر نذری کنم همون لحظه یاداشت میکنم و از همون لحظه شروع میکنم به ادا کردنش..نمازام سر وقته و تاثیرش رو تو زندگیم تو هر ثانیه دارم میبینم...این تجریه زندگی منه..بزرگترین تجربه..داستان کاملش تو تاپیکام هست..
چه بچه بازی   ما هرجا باشیم باهم کارا را انجام میدیم

من بچه ام یا اون ادم حس میکنه ازش سواستفاده میشه بدش میاد،من هم بچه کوچیک دارم از اونم کوچیکترم موقع ظرف شستن فک میکنه بچشم هی میگه ظرفارو بشور موقع غذام میگه من ننشم باید براش شام بپزم اینم فقط دستور میده من بدم میاد ازاینجور ادما

  میشه واسه خونه دارشدنم یه صلوات مهمونم کنی   
من بچه ام یا اون ادم حس میکنه ازش سواستفاده میشه بدش میاد،من هم بچه کوچیک دارم از اونم کوچیکترم موقع ...

یه طرفه کار کنید حق دارید  ولی خوب من کارم میکنم هیچی نمیگم  شاید ساده باشم ولی بحث نمیکنم 

💖عشقم خانواده ام💖
بله اما باید طرفم شعورش بکشه مثل شما کار کنه نه که از تو کار بکشه توام براب به قول شما بچه بازی نکر ...

افرین دقیقا شماکشیدی من چی میگم تانباشی تو اون موقعیت متوجه نمیشی،اینم دم به دیقه مث 14ساله ها چسبیده به شوورش نمیذاره اونم کارکنه همش شوهرم کارمیکنه،هی میکن مابریم خرید مابریم فلان جا،ولی ماچون مجبورریم تحمل میکنیم

  میشه واسه خونه دارشدنم یه صلوات مهمونم کنی   
یه طرفه کار کنید حق دارید  ولی خوب من کارم میکنم هیچی نمیگم  شاید ساده باشم ولی بحث نمیکنم ...

من حس بدبهم میده یکی کارنکن دایم بهم دستور بده کارت خساب منو میگیره واسه خودش وسیله میخره،چون شوهرم جایی کاری قبول کرده هزینه ها باماست،اینا هررررچی دلشون بخواد ولخرجی میکنن اعصابمو خراب میکنن،شوهرم میگه ولشون کن

  میشه واسه خونه دارشدنم یه صلوات مهمونم کنی   
توام سیب زمینی تخم مرغ بزار بپزه واسه شام غذا نپز

شوهرم میخوره ولی اون هرچی بخام بزارم میگه نه فلان چیز نه

  میشه واسه خونه دارشدنم یه صلوات مهمونم کنی   
ماهم مجرد بودیم همیشه با خواهرم ازین دعواها داشتیم اون می‌گفت غذا که من پختم بیشتر وقت گرفت من می‌گف ...

اره منم باخواهرم

  میشه واسه خونه دارشدنم یه صلوات مهمونم کنی   
افرین دقیقا شماکشیدی من چی میگم تانباشی تو اون موقعیت متوجه نمیشی،اینم دم به دیقه مث 14ساله ها چسبید ...

منم خواهرشوهرام اینجورین

یعنی میگن ما بشینیم عروس بشه کلفت

شوهرمم لنگه اوناست ولی من واسه کلفتی شوهر نکردم

۶ تا خواهرشوهر و جاری هستیم اندازه خودم کار میکنم

میرم میشینم

دفعه اخر خواهرشوهر کوچیکم گفت : فلان کارو بکن

گفتم خودت برو انجام بده من کارهای سهم خودمو انجام دادم

البته بعدش دعوا شد ولی سر حرفم وایسادم

و حسرت بع دلشوت میزارم

زندگی من سالهای سال درگیر بدبیاری و مشکلات متعدد و ..بود.تلاشم زیاد بود و جوابم کم..دست به طلا میزدم خاک میشد..یه شب از ته دل، از اون ته ، ته از خدا خواستم فقط بهم نشون بده چرا؟ و نشون داد....نذرهای ادا نشده..یه دفتری برداشتم تمام نذرهایی که ادا نکرده بودم رو نوشتم ، به ازای نذرهایی هم که فراموش کرده بود یه ختم ۱۲۴,۰۰۰ صلوات برداشتم و شروع کردم به ادای نذرهام..دونه به دونه رو ادا کردم. سخت بود، زیاد بود، اما اداش کردم..خدا رو شاهد میگیرم که ورق زندگیم برگشت..نمیگم یه شبه پولدار شدم و به عرش رسیدم و ...اما مشکلاتم نصف شد، بدبیاری هام تموم شد و جواب زحماتم رو گرفتم..الان اگر نذری کنم همون لحظه یاداشت میکنم و از همون لحظه شروع میکنم به ادا کردنش..نمازام سر وقته و تاثیرش رو تو زندگیم تو هر ثانیه دارم میبینم...این تجریه زندگی منه..بزرگترین تجربه..داستان کاملش تو تاپیکام هست..
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792