2777
2789
عنوان

بنظرتون حق با منه یا شوهرم؟

| مشاهده متن کامل بحث + 710 بازدید | 36 پست

خب فک کنید تو همین ده دقیقه خدای نکرده یک مرد غریبه بجای همسرتون بود  بتزم به خودتون حق میدادین که بچه شیر میدادم؟

بچه از ساعت ۱۱تا ۱۲ تو خیاط بوده. درو باز کرده و رفته جلو در. شما متوجه نشدین اونم بچه ۴ سالع ؟؟؟

دیگه بهش فکر نکنید،  من یک زن هستم و درک می کنم شما شرایط تون دشوار هست و استرس هم کشیدید، اما ...

همش تمام اون صحنه هایی ک دنبال دخترم بودم جلو چشمامه. تمام کوچه هارو میدویدمو خودمو میزدمو التماس دیگران میکردم که دخترمو پیدا کنن. فقط خدا میدونه که من چی کشیدم

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بله درسته. شوهرم اصلا باهام دعوا نکرد خیلی خودشو کنترل کرد اما همین کارش خیلی عذابم داد که چطور تونس ...

ایشونم پدره دیگ ببین چقدر حرص خورده بنده خدا بیخیال دیگ تموم شد شماهم ناراحت نباش بچه شیر میدی 

  نمیدونم باید چی بگم ،خیلی روحیم ریخته بهم

 خدارو شکر که اتفاق نیفتاده ولی. الان حال روحیتون بهم بریزه و از این به بعد  بیشتر  حواستون جمع باشه خیلی بهتره که این  کم توجهی ادامه پیدا کنه و خدای نکرده اتفاقی بیفته

استارتر جان تو رو خدا ازم ناراحت نشو هااا ولی خیلی حرصم درومد 

اینکه میگی شیر میدادم و... ینی شما میگی از پس دوتا بچه همزمان برنمیام و نمیشه حواسم همزمان به جفتش باشع  نمیگم کار اسونیه ها من خودم بچه ندارم چون میدونم سخته نگهداریش 

 ولی اخه چرا وقتی  از  پسش برنمیاید دوتا پشت سرهم میارید.ولی حالا که اوردی خدا حفظشون کنه و انشاءالله که عاقبت بخیر باشن  تورو خدا حواست به جفتش باشه از همه نظر  دوتا بچه خوب تحویل جامعه بده چون شما در قبال بچه مسئولی و نود درصد سرنوشت بچه به پدر و مادر  بستگی داره و تربیتی که میشه

استارتر جان تو رو خدا ازم ناراحت نشو هااا ولی خیلی حرصم درومد  اینکه میگی شیر میدادم و... ینی ...

نه انقد این ده دقیقه جلو چشمامه و بهم ریختم که این حرفای معمولی ناراحتم نمیکنه. حرفاتون درسته اما باور کنید بچه دومم پارسال خیلی ناخواسته باردار شدم دیگه تصمیمیه که خدا گرفته و منم راضی هستم به رضای خدا

به هر حال تموم شد دیگه پا شو یه چایی برا خودتون بریز  حالت عوض شه  به شوهرتم بگو دیگه خودش ...


اون بعد از چند دقیقه دید حالم بده آب داد به دخترم که بیاره بخورم بعدشم بحث رو عوض کرد که من خوب بشم اما من اصلا باهاش حرف نزدم خیلی ازش دلگیرم

اون بعد از چند دقیقه دید حالم بده آب داد به دخترم که بیاره بخورم بعدشم بحث رو عوض کرد که من خوب بشم ...

ترسیدی حرصتم درومده. ولی خب اون بیشتر حق داره 

البته نباید اینجوری میترسوند تورو ولی از رو نگرانی این کارو کرده 

زیاد کش نده  اومد باهات صحبت کنه توام صحبت کن ولی الان پاشو یه. سرویس بهداشتی برو برا ترس خوبه یه چایی یا هرچی دوس داری بخور  یکم فکرت راحت شه  خیلی تاثیر داره

من خودم  بچگیم، وقتی چهارسالم بود گم شدم  ظهر تا غروب مامانم بیچاره با همسایه ها کل شهرو گشته بودن بیچاره انقد گریه کرده بود صورتش قرررمززز شده بود هرکی تو خیابون میدیده دور از جونش فک میکرده صورتش سوخته  

البته تقصیر من بود. خیلی شیطون بودم😂😂

ترسیدی حرصتم درومده. ولی خب اون بیشتر حق داره  البته نباید اینجوری میترسوند تورو ولی از رو نگر ...

گفت این کار رو کردم که از این به بعد حواست بیشتر به بچه ها باشه اما بازم حق رو بهش نمیدم که باعث شد انقد عذاب بشم. از همون موقع تا۱ساعت خیلی سرفه کردم الانم خیلی گلوم درد میکنه. بنظرتون واسه چیه اینجور شدم

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز