حس منفی دارم ازش ... اون داد زده سرم و من شدم بد ... اون بی ادب هست و من تنها موندم . حتی حوصله ندارم با همکارای دیگم حرف بزنم .
خونه یه جور پدر مادر همش میگن نمیتونی و ترسویی چون منو باور نکردن و نمیتونی تو ماشین ببری حتی . بیرون اینجور . پس کجا آدم باید حالش خوب باشه
یعنی زندگی همینه ؟ شادی نیست ؟ مهربونی نیست