از بچگی همیشه مشکلات منو از پا در میآورد.وقتی خواستم ازدواج کنم شرط گذاشتم درسمو ادامه بدم و قبول کرد.ولی وقت ثبت نام کنکور ارشد شد گفت نمیزارم.یه هفته از عروسی میگذشت فهمیدم کیست تخمدان دارم.یه جوری شوهرم رفتار کرد انگار سرطان دارم.گفت تو مریض بودی و نگفتی و خانوادت کلک زدن بهم.هر چی میخوام ازش قبول نمیکنه و باید برای همه چی التماسش کنم وقتی هم انجام میده منت میزاره. حالا راضی شد آزمون استخدامی آموزش پرورش بدم . ثبت نام کردم ولی هیچ انگیزه ای یا اراده ای برای خوندن ندارم. پنج ماه تر ازدواج میگذره و من حس میکنم بدبخت ترین آدم روی زمینم