همیشه تو مدرسه اذیتم می کنه با شوخی های رو مخ و زشتش گاهی وقتا هم بهم فحش میده یا جثه ام رو مسخره می کنه و جلوی بقیه خوردم می کنه. اما گاهی وقتا هم نه،ارومه و از مشکلات خانوادگیش صحبت می کنه که باباش اذیتش می کنه و این چیزا. از خونه بیرون می زنه میاد خونه ما صحبت می کنه.
اما دیگه از دستش جون به لب شده بودم کارش به بی حیا بازی هم رسیده بود. دو هفته ای بود که نه جواب تلفناش رو میدادم نه تو مدرسه محلش می دادم.امروز اومد دم خونمون به مامانم گفتم برو بهش بگو من نیستم،مامانم بهش گفت و رفت اما عذاب وجدان دارم نکنه از خونه زده بود بیرون نیاز به چیزی داشت و من پیچوندمش.واقعا عداب وجدان گرفتم ترو خدا بگید کارم درست بود یا نبود.الان چیکار کنم؟