2777
2789
عنوان

داستان غمگین زندگی من پارت ۲

596 بازدید | 18 پست

یکی از خواهرام خیلی بهم میگف درستو ادامه بده مستقل شو خودتو نجات بده تا شوهر خوب گیرت بیاد منم سعی کردم درسمو ادامه بدم بزدایند کارم قرارداد ی بود یکم برای شرایط درس‌خواندن سخت بود یجای دیگ مشغول بکار شدم محیطش افتضا شرایط اون کار خونه جوری بود ک دختر مجرد قبول نمیکردن کلا ۸زن بودیم ۷تاش متاهل مجرد من فقط موقع فرم پر کردن بهم گفتن متاهل پر کن ک اگ زن مدیر عامل دید بگن متاهلی من چن ماهی نقش متاهل بازی می‌کردم اصلا نمیدونستم چکار کنم کل زنا همشون دوس پسر داشتن حتی ب من میگفتن اجتماعی نیستی دوس پسر بگیر و..این وسط پسر یکی از سهامداران کارخونه ک دوس پسر همه ی زنا بود کلا دیونه بود جوری ک از کارخونه باباش بیرونش کردم در این حد افتضا ولی هیکل مث مانکن خوشتیب ب همه میگف من اینو دوست خودم میکنم تا به همه ثابت بشه کسی دست رد ب سینه من نمیزنه

خسته از همه چیز میشه برام دعا کنید ..

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من با این پسره دوست نشدم اینم هر روز ب من فحش میداد خیلی سخت بود منم مجبور بودم کار کنم چاره ای نداشتم ۸ماه اونجا کار کردم مامانم مریض شد عمل داش منم با هزینه خودم مامانمو می‌بردم دکتر خواهرم یکم کمکم کردن ولی در کل بیشترش خودم بودم بخاطر غیبت زیاد از کار بیرونم کردن مجدد تماس گرفتن دیگ نرفتم دنبال کار جدید رفتم

خسته از همه چیز میشه برام دعا کنید ..

یجای جدید کار پیدا کردم محیطش از قبلی بهتره کارش سخت ولی خوب بود ..اون موقع تصمیم داشتم خیاطی برم ب ریس جدیدم شرایطم گفتم قبول کرد منم چن هفته میرفتم تا اینکه ریس جدیدم سنش بالای ۴۰ بود اون موقع من ۲۰سالم بود خیلی آدم جدیدی ب ظاهر متشخص شرایط کار این بود ک باید سفته تحویل می‌دادیم پشت سفته امضا کردم آدرس شماره همراهم نوشتم این ریسم خیلی جدی بودش منم میگفت چقد خوبه بعد همون موقع ب شماره همراهم پیام داده بود سلام عزیزم چیزای گفته بود ک لاس بزنه اینو نگفتم چون مامانم افسرده هس موقع ک بردمش دکتر کلا منو بدهکار کرد منم از کوره در رفتم گوشیمو شکستم..سیمکارتم رو گوشی خواهرم بود خواهرم بم گف باور نکردم ب خواهرم گفته بود وقتی سر کار اومد بگو بام تماس بگیره و ..باهاش تماس گرفتم شرایط زندگیمو براش گفتم اون ک مثلا اجازه بده برم خیاطی ادامه بدم چون قبلا گفته بودن خیرهم هست این گفت من گوشی برات میخرم تو دختری نیازداری کلا فهمیدم قصد سو استفاده داش از کار کم کم زدم بیرون مجدد دنبال کار جدید

خسته از همه چیز میشه برام دعا کنید ..

سال ۹۸ شد کرونا اومد از کار بیکار شدم خونه نشین تصمیم گرفتم ۹۹برم دانشگاه بابام بهم گفت اگ رفتی دانشگاه دختر من نیستی انگار مثلا کار بدی کرده باشم خواهرام اینا رفتن دانشگاه ولس گف جهازتو بگیر کار کن از خواهرم گف خواهرم حلقه بگو بابامه با اینکه بابام ۱۰ساله فقط امسال بام تماس گرف پیگیر کارم شد کلا کاری ب هیچم نداشت خواهرم گف اگ میخوای پیش من باشی باید نری دانشگاه بری دانشگاه جایی پیش من نداری خواهرم رسمن منو از خونه بیرون کرد منم رفتم ی استان محل تولدم ک خونه بابامه واونجا دانشگاه ثبت نام کردم یکسال پیش بابام بودم بلد ۱ماه پیش مامانم مامانم چون حال روحیش اوکی نیس بیرونم کرد رفت پیش ی خیاطی گفتم تا صب تا شب اونجا باشم هم یچیزی یاد بگیرم هم نرم تو خیابان همزمان دانشگاه بودم

خسته از همه چیز میشه برام دعا کنید ..
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792