امروز حالت پوچی داشتم احساس میکردم تموم شدم یه حس غریبی بود مریض شدم تنهایی تنها شدم کارام درست نمیشه بدنم درد میکنه دندونم مغزم حتی .حالم خیلی بد بود انکار باختنمو پذیرفته بودم یه هفته بیرون نرفتم نه کسی حالم رو جز خانواده پرسید انگار توی قفسم عین یه پرنده که مردنشو میدونه یه گوشه کنج میکنه شدم حالم خیلی بده نیمدونم شاید موقته شایدم نه پردو با تمام رگام حس میکردم