بچها زیاد طولانیش نمیکنم خلاصه وار تعریف میکنم
من همسرم ی رفیق فابی داشت خیلی باهم اوکی بودن
این اقا پسر از خواهر زاده ی همسرم خوشش میاد طرح دوستی میریزن البته ب همسرم میگ من از خواهرزادت خوشم میاد میخوام برم خواستگاری... تا اینجا همه چی اوکی بود
از اونجایی ک منو این دختره همسن همیم با هم خیلی جوریم من میدونستم ک اینا باهم دوستن گاهی هم با پسره در مورد این دختره حرف میزدیم . تا اینکه اینا باهم دعواشون در میاد این پسره چندروز گوشیش رو خاموش میکنه قبلش ب دختره گفته از دست تو خودمو خلاص میکنم بعد ۳روز جنازشو تو خونه پیدا میکنن 😔خودشو با تفن.گ کشته بود
گوشیش رو بردن اگاهی همه ی پیامای مارو خونه بودن ولی خب کسی مقصر ندونستن
الان گوشیش افتاده دست داداشش( اون خدابیامرز از برادرش متنفر بود چون هزاربار از خونه ش دزدی کرده بود سر دعوای داداشش ماشین اینو اتیش زدن)الان برادرش ب خواهرزاده ی شوهرم پیام داده تهدید ب قتل کرد
دیشبم ب من پیام داده الان شات میزارم فقط سریع پاک میکنم