من و شوهرم و دوتا دخترام برون گراییم دخترم توسن 16سالگی باشوهرش که درون گرایه ازدواج کرد پسر خوبیه ولی متضاد همن خانواده شاد من و این داماد همیشه در حال سکوت بهم نمیخوریم وحالا یه نوه دارم یه سالشه فکر میکنم اونم مثل باباشه بخدا خودمو میکشم که بخنده اسب میشم سوارم میشه خوشحاله ها ولی ته خندش یه لبخنده دخترای خودم تو این سن ازشون فیلم دارم با صدای بلند میخندن حرف میزنن درون گراها همه افسرده ان ترو خدا رو خودتون کار کنین برین تو جمع بگین بخندین دامادم ادم خیلی زرنگ و مهربونیه ولی همه فکر میکنن مغروره یا کم داره اوایل خودمم همین فکرو میکردم
نه عزیزم کامل اشتباه میکنی من پسرم شبیه خودمون هست حای غریبی کنه امکان نداره صحبت کنه نوه ات هنوز باشما راحت نیست یکم درمورد درونگراها مطالعه کنی میتونی بهتر درکشون کنید. درکل همه ادما این شکلی یرچسب مغرور میزنن بمن هم خانواده همسرم میزنن افسرده نیستیم فقط با همه افراد کنار نمیایم اگه بخواین مجبور کنید دامادتون رو ممکنه بینتون مشکلی پیش بیاد
اخه باما زندگی میکنه نمیشه غریبگی کنه اینقد وابسته ی منه که نگو ولی کم خنده وساکت دامادمم بیشتر خونه ماین ولی کم حرفه خیلی عاقل و مهربونه فقط درون گراست ولی مردم درک نمبکنن خودمم قبل اینکه با دامادم اشنا بشم درونگراها رو نمیشناختم
آره درونگرا ها خیلی مهربون دلسوز زود رنج احساسی زود هم عصبی میشه نوه ات کوچیک هست نگرانش نباش وقتی بزرگ بشه خودت متوجه میشی چه بچه با ادب با تربیتی ک فقط با اعضای خانواده اش ترجیح میده وقت بگذرونه از این بابت خوشحال باش چون پسر من امکان نداره کسی بیاد ازش انتقاد کنه بشدت هم کسی محبت کنه بهش وابسته مهربونه باهاش راحته
