چیکارکنم بااین خواهرشوهر؟؟

خوب بود نبود؟ جدید بود نبود؟😂😂

ببین یا نزار بیاد خونت یا وقتی میاد نزار کاری کنه

گشنشه؟بره بیرون یچیز بخوره

رو نده

اصلا درک نمیکن چرا ینفر باید اینهمه بره خونه یکی بمونه

بنظر من خوب کار کرده ب هرحال مهمون شما بوده یکم مهربون تر رفتار کن اگ خواهر خودتونم بود اینطور رفتار میکردید؟

بخدا من خواهر شوهرم خیلیم ازم بدش میومد میومد خونم پا مینداخت روی پا اصلا کار نمیکرد حتی ازم میخواست چای براش ببرم یکبار ظرف نمیشست حتی زنگ میزدم امروز چی دوستداری برات درست کنم هروقتی خونه تنها بود خودم میرفتم دنبالش ولی اصلا پشیمون نیستم با وجود اینکه بدی تمام دنیارو بهم کرد چون اونم خواهر همسرمه همونطور ک من انتظار دارم همسرم هوای خانوادمو داشته باشه منم فقط بخاطر همسرم مثل خواهر خودم برخورد میکنم خلاصه بگم اونجوری با خوانوادش برخورد کن ک انتظار داری با خانواده خودت برخورد شه الانم من مشگلی داخل رفتار خواهرشوهرت ندیدم ن حرفی بهت زده ن کار بدی کرده بیچاره فقط داری حدسیاتتو میگی خودتو خراب نکن حرفی نزن

چرا بابا زخمیمون کردی😂😂

به نظرم بگو حس میکنم زهرا از وقتی از خونه ما اومده یخورده حال نداره چیزی شده زهرا جان ؟

بعد اگه مامان ایناش چیزی گفتن شما هم با زبون خوش جوابشو بده و بازم به شوخی بگو من نذاشتم کاری بکنه خودش کمکم کرد دوسه بار غذا پخت و ظرف شست! دوس ندارم خونه داداشش که میاد خسته بشه و به زحمت بیافته! 

اینجوری با زبون خوش بگو!

اختیار داری ستون چسب زخم بدم؟😂

با اجازه اسی دیدم خوب راهنمایی کردین گفتم مزاحمتون شم و این سوالو بپرسم

من پسر کوچیکم یه سال و نیمشه خیلی بغلیه

مخصوصا وقتی میریم جایی

ما هر وقت میریم خونه مادر شوهرم من پامیشم چایی و میوه خودم میارم،مادرشوهرم سنش بالاس ولی سالم و سرحاله حسابی،اما من دوسدارم کمک کنم.

بیشتر وقتا خواهر شوهرمم میاد،پسرم از دخترای اون میترسه،مثل وحشی ها هستن دختراش،با چاقو بازی میکنن.

همش میاد بغلم منم دیگه نمیتونم برم چایی یا میوه بیارم همسرمم همش میگه برو بیار،خب بچه بغل ک نمیتونم یه دستی،خواهر شوهرمم میشینه ب درو دیوار نگاه میکنه،مادر شوهرمن از اون بدتر

پامیشم بیارمم بچم گریه میکنه نمیارمم شوهرم چپ چپ نگاه میکنه.

چیکار کنم؟؟؟😓

اولا نظر لطفتونه که پیشنهاد من رو پسندید❤️❤️بعدش شوهرتون می بینه که بچه اذیته ؟

بچتو بغل کن برو توی اشپزخونه وایسا

ممنونم❤️

آره پسرم گریه میکنه میچسبه ب منم همسرم به زور ازبغلم جدا میکنه برم وسایل پذیرایی بیارم

ببخشیدا ولی کوفت بخورن ایشالا،بچه من گریه کنه ک مادر وخواهرت خونه خودشون من ازشون پذیرایی کنم

بخدا موندم چیکار کنم،بار ها و بارها اینجور شده من چیزی نگفتم ولی دیگع طاقتم تمومشده

اینم راهکار خوبیه

ولی نمیدونم جواب بده یا نه،چون شوهرم خانوادشو میبینه خیلی بد رفتار میشه نمیدونم چرا

اسی چرا دنبال اینی که اثبات کنی ادم مهربون داستانی؟

خواهرشوهرت دیگه مهمون نیست و از اعضای خانواده خساب میشه. برای اعضای خانواده هم وظایفی تعریف شده. حالا هرکس با توجه سن و موقعیتش وظایف مختلف.

اتفاقا باید کار کنه. مثلا هفته ای دوبار جارو برقی کشیدن و شستن ظرفهای شام با اونه.

بهرحال کار بیشتر با خودته چون صاحب خونه ای اما فکر نکن همه کارها.

رفتی خونه تون برای همه کار مشخص رو تعیین کن حتی برای همسرت. مثلا مشخص کن که خرید با توعه. نهار روز جمعه با توعه

برای خواهر شوهرتم همینطور.

تو که همینطوریش ظالم ماجرا هستی حداقل کمتر کار کنی و ظالم باشی بهتره

نههه اصلا این که نهایته بی سیاستیه

جو میگیرتش.

محل نده اما توی دست و پا هم باش.

یا بچتو بده بغل شوهرت. نهایتش گریه میکنه. بالاخره یکی بفلش میکنه. محل نده

میدونم مامان هستی ها. اما تو به جز مامان بودن عروس و همسر هم هستی گلی

ببین آخه خیلی زورم میاد،چون وقتی بچهام آرومن خودم پامیشم،ولی خب وقتی بچم گریه میکنه و بچه اون آرومه بجای لم دادن میتونه اون پاشه