یه دوستی دارم چن سالع باهمیم یعنی انگار دیگه خونواده هم شدیم بعد من با کسای دیگ میرفتم بیرون همش حسادت میکرد که نباید بری و فلان
اونوقت من با یکی دوست شدم بعد ب ی بهونه ای رفت با طرف چت کرد حالا این دوتا باهم جور شدن میرن بیرون ب من نمیگن😂😐
فقط از این بدم میاد چسناله هاشونو میارن برام اون موقع یادم میوفتن حالا از این جدیده توقع زیادی نداشتم
ولی دوست چند سالم که توی تمام بدبختیاش حتی بیشتر از خونوادش کنارش بودم توقع داشتم بدون من نره
بنظرتون خیلی حساس شدم؟😐😂
اون جدیده دختره یا پسر ؟
بیخیال فکرتودرگیرنکن،ازدوتاشونم فاصله بگیر
چون خودش به این چیزا حسادت میکنه راجب توام همین فکرو میکنه که با یکی دیگه جور شه و حرصت و در بیاره
برا چی نمیتونی؟ ۶-۷ سال چیزی نیس
ببین عزیزم من فکر میکنم حدودا دو برابر شما سنمه و به عنوان یه کسی که تجربه همچین موضوعی رو داره بهت میگم دوست سمی رو از زندگیت بیرون کن
منم دوران نوجوانی همچین دوستی داشتم . حدود ۶-۷ سال بهترین دوستم بود. اما تا من با یکی دیگه دوست میشدم یا اونو میکشید سمت خودش یا دیگه به منم محل نمی‌داد . بعد خودشم با یه آدم جدید دوست میشد دیگه جلو اون رسما منو نادیده می‌گرفت .
چند سال بعد کلا دوستیمو باهاش به هم زدم ولی هنوزم بعد اینهمه سال گاهی وقتی یادش میفتم و از سادگی خودم حالم بد میشه
آهان تازه من درسم خیلی بهتر بود و برا همه امتحانا بهش میرسوندم و فقط یک بار بهش نیاز پیدا کردم و اون کمکم نکرد
خب اصلا قبل این قضیه با همکاراش هرشب بیرون بود من اصلا مهم نبود اینچیزا برام😐ب من میرسید اینکارارو میکرد
بعدشم رفت با دوستم جور شده جفتشون میرن بیرون بعد میان چسناله زندگیاشونو تو دایرکت ب من میگن راهنمایی میخوان😐
😭😭😭 اخه همیشه میگ تو خونوادمی به نبودت فکر میکنم گریم میگیره
من همیشه کنارش بودم تو سختیاش
چرا خب باید بره با یکی که خودمم باهاش خیلی اوکی نشده بودم اوکی شه دوتایی برن گشت و گذار ب من نگن
من اولین شبی که با جدیده رفتم بیرون اینم ی شب بعدش رفته دایرکتش سوال پرسیده باهم جور شدن چنبار سه تایی رفتیم الان چن وقته دوتایی میرن نمیگن
ببین داره ازت سو استفاده میکنه . بفهم تا دیر نشده
اون دوست منم دقیقا همین بود . نه فقط خودش که کل خانوادش در ظاهر منو خیلی دوست داشتن . یادمه همیشه بهم می‌گفت بهت مدیونم دوست دارم توی امتحانا واست جبران کنم ولی تو همیشه بهتر از منی . حتی زبانش خیلی بد بود . بعد یه بار ما با هم قهر بودیم و امتحان زبان داشتیم اون اومد پشت سر من نشست و من دلم سوخت بهش رسوندم. بعد از امتحان منو گرفت تو بغل و کلی گریه کرد . اما همش فیلم بود و جایی که بهش نیاز داشتم به رو خودش نیورد. بعد هم یه دوست پولدار پیدا کرد که واسه تولدش، انگشتر طلا کادو داد ، اونم تمام اون فداکاری های منو فراموش کرد و توی روز تولدش غیر اونکه بهش طلا داده بود هیچ کسی رو تحویل نگرفت . حتی دوست پسر که داشت تا به مشکل میخورد من باید میرفتم حل میکردم . با دوست پسرش قرار می‌ذاشت ، منم با خودش میبرد که خانوادش شک نکن. بعد جلو من سر می‌گذاشت در گوش پسره و پچ پچ میکردن و منو تحویل نمی‌گرفتمن . واقعا سم بود
بعد هم سر همه دوست پسراش شیره مالید و شد زن یه آدم فوق پولدار .
خلاصه که این جور آدما فقط بقیه رو به چشم پله میبینن که پا بذارن روشون و خودشون هی برن بالاتر و ترقی کنن
