مادرشوهرم با برادرشوهرم با هم زندگی میکنم برادرشوهر رفته مسافرت بعد شوهر من هم تو هفته سه شب بخاطر کارش خونه نیست دیدم با مادرش دارن میگن فردا شب میام خونه شما من شبایی همسرم نیست میرم خونه بابام خیلی بدم اومده ب جای من تصمیم گرفته بدونی بپرسع من دوستم دارم خونم بمونم اون بیاد اینجا یا نه چجوری ب شوهرم بگم از اینکه دیگران بجای من تصمیم بگیرن بدم میاد
بردار شوهرت چند روزه دیگه برمیگرده تحمل ش کن
چقدر بدقلقی دختر
خب بشین خونت دیگه
یکبارش چه اشکالی داره
کاریه که پیش اومده
اونم تنها توام تنها
اگه تکرار شد و تاثیر مستقیم رو زندگیت داشت باید جلوشو بگیری.
واسه یه شب نرفتن خونه پدرت انقدر ناراحتی نداره. بند نافتو ببر.
نگاه خودت اینجا داری از شوهرت اجازه میگیری در صورتی ک میتونستی خودت تصمیم بگیری جواب مادر شوهرت و بدی
این دفعه رو تحمل ش کن دفعه های بعد جور دیگه رفتار کن
ب مادر شوهر ت هم پشت تلفن مستقیم نه نگو اما سر سنگین جوری حرف بزن ک خودش پشیمون بشه
اگه لحن حرفت زدنت درسته و به دعوا ختم نمیشه آره خواسته ات رو بیان کن، عیبش چیه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
38 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
