من هفته پیش یه جراحی کوچیکی داشتم و امروز بعد ی هفته بیرون رفتم شدیدا هوس سمبوسه کردم ولی هر جا گشتیم با شوهرم پیدا نکردیم خودمم نمیتونم فعلا اشپزی کنم شوهرم زنگ زد به مادرشوهرم گفت چند تا سمبوسه برای ما درست کن بی زحمت اگر میتونی و موادشو داری اونم قبول کرد البته خودش بارها بهم زنگ زد چیزی میخای بپزم بفرستم واست و من هیچی نخاستم امروز سه تا سمبوسه خواستیم ازش وقتی شوهرم رفت بگیره من حالم مساعد نبود از ماشین پیاده نشدم و قرار شد شوهرم بهش بگه که خودش تنهاس و قراره بیاره خونمون حالا من نمیدونم چی شده مادرشوهرم متوجه شده من تو ماشین بودم وقتی بهش اس ام اس زدم که تشکر کنم بابت سمبوسه ها بهم پیام زد چرا نیومدی خونه نشستی تو ماشین چی باید جواب بدم؟توجه کنید که حالم خوب نبود و پیاده نشدم وگرنه با رفتن هیچ مشکلی ندارم و چون جراحی که کردم مربوط به دستمه فعلا اجازه اشپزی ندارم
خب بگو حالم خوب نبوده و نتونستم بیام
از نگاه مادر شوهرت یه لحظه به ماجرا نگاه کن.
رفتی بیرون گشته اون موقع هم حالش خوب بوده. بعد به من سفارش سمبوسه داده که غذای راحتی نیست. من درست کردم با عژت و احترام، خلنم حتی پیاده نشده تشکر کنه. بعد هم پیغام زده و حتی تلفن نکرده.
خب این نگاه اونه. کاری که تو بهتره بکنی، زنگ بزنی بگی یهو حالم خیلی بد شد. ترسیدم شما منو ببینی نگران شی. یه ذره بهتر شم مزاحمتون می شم. تشکر سفت و سخت هم بکن
براش توضیح بده بگو حالم خوب نبود نمیخواستم شما رو نگران کنم بعدم بابت سمبوسه ها تشکر کن
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
