خیلی ناراحت و عصبانیم از خودکشی سقط بچم طلاق همچی تو فکرمه حس میکنم خیلی افسردم
۵ هفته باردارم حس قشنگ و شیرینی که اولش داشتم الان تبدیل شده به استرس وحشت و ناراحتی
اصلا دلم نمیخاد سقط کنم ولی از نگه داشتن و بدتر شدن زندگیم میترسم پشیمونم که بچه دار شدم
دلم نمیخاد جدا شمو طلاق بگیرم چون واقعا حسشو ندارم خستم از زندگی ولی زندگیم خیلی داغون و بهم ریختس هر روزی هم که میریم جلو بدتره و هرکاری میکنم فایده نداره
از طرفی تحمل کردن اخلاق و رفتار همسرم خیلی سخت شده برام هیچ کنترلی روش ندارم نه توجه ای نه اهمیتی نه عشقی هیچی کلا باعث شده افسرده شم و حس علاقه ای همکه بهش داشتم داره کمرنگ میشه به شدت خودمو با بقیه مقایسه میکنم در صورتی که اینطورینبودم و احساس میکنم تمام دوستام تو خوشبختی غرقن و شوهرای خوب و عاشق دارن خیلی دلم میخاد اینجوری باشم ولی همسرم نمیخاد و احساس میکنه هیچ مشکلی ندارم دلمنمیخاد طلاق بگیرم میخام زندگیمو درست کنم ولی حال روحی داغونی دارم توانشو ندارم
چیکار کنم بنظرتون چیکار کنم اخلاقش عوض شه یجوری که بترسه فک کنه میخام جدا شم ؟