از وقتی ازدواج کردم چون شوهرم به خواستو میلشون عمل نکرد کم کم گذاشتنش کنار به حدی که نه خودشون میان خونمون نه دعوتش میکنن😔شوهرم تو هیچ مراسمی نیست
وقتی هم که میرم انگار دارن خفم میکنن همه با شوهراشون
نشستن الی من! میخوام برم مهمونیاشون روم نمیشه تو چشمای شوهرم نگاه کنمو برم ، از یه طرفم اینقدر زنگم میزنن که چرا نمیایی؟! جالب اینجاست که علنا میگن نیاد!
خیلی از شرایطم ناراحتم خیلی ، منو شوهرم عاشق همدیگه هستیم منم تصمیم گرفتم به عشقم احترام بزارم ، دیگه بریدم
از همشون💔
شوهرت جیکار کرده که ازش ناراحتن؟
خب،تنها برو،،زمین که آسمون نمیاد
نرو خودت شوهرتو بی ارزش کردی از روز اول باید میگفتی جایی که شوهرم نباشه منم نمیاد
کار درست رو شما میکنی
شما وهمسرتون منبعد یک نفر هستید اصلا اجازه‌ی بی احترامی به همسرت رو به کسی نده آفرین
کار خوبی میکنی
به همسر من احترام نذاشتن بی احترامی به منه
اینکه خود شوهرت بگه نمیام خیلی فرق داره تااینکه بگن نیاد
منم بودم نمیرفتم
ببین کار درست چیه همونو انجام بده
شوهرت چه رفتاری داشته که همه میگن نیاد خونمون ؟
وا خب وقتی میگن چرا نمیای،تو هم واضح بگو ،جایی که شوهرم نیست دوست ندارم باشم
خب چرا از شوهرت بدشون میاد
در واقع اونی ک حرمت و احترام شوهرشو زیر پا گذاشته تویی.
چرا میری جایی ک رسما میگن شوهرت نیاد؟
اگر قضیه برعکس بود چه حسی پیدا میگردی به زندگیت و همسرت؟
اگر گوش عزیزه گوشوارشم باید عزیز باشه
ولی خانوادت نفروش پشتت خالی شد همون شوهر سرکوفت میزنه بهت
از هرکی میخوای ببُر. از پدر و مادرت ببُر. حتی شده تنها یه کیلو کیک یزدی بخر بدو دیدنشان
هر وقت دعوتت کردن بگو من بدون شوهرم جایی نمیرم
چرا از شوهرت ناراحتن
حالا هر چی هست وقتی میبینن شما خوشبختی دیگه بهتره یه ذره کوتاه بیان
مگه آدم جز خوشبختی بچش چی میخواد
زنگ زدن گفتن چرا نمیای بگو دیگه بدون شوهرم جایی نمیرم
حالا روز پدر نه ولی خب دعوت های عادی رو نرو
