من تازه عقد کردم منو شوهرم یهو تصمیم گرفتیم بریم شمال اونم با کلی دعوای قبلش شوهرم یهو از خاب بلند شد کفت بریم شمال گفتم نه بابا بیخیال شوهرم ناراحت شد چرا بهش نه میگم ولی بعدش رفتیم زنگ زدم دوستم کفتم همین الان تصمیم گرفتیم بریم شمال شما میاین گفت نه شوهرم سرکاره نمیایم بعد که از سفر برگشتیم گفت خیلی اعصابم ازدستون خورد بود مگه میشه ادم یهویی بخاد بره شمال شما از قبلش برنامه چیده بودین نمیخاستین به ماد
بگین ما ک هرجا بخاین بریم به شما میگیم ولی شما به ما نکفتین گفت اصلا ما با دعوا رفتیم شمال دروغم یهت نگفتم یهویی تصمیم گرفتیم